خلاصه ماشینی:
"گوینده این قطعه شعر که احتمالا آقای محمد مهدی نخستین، دانشجوی دانشسرای عالی یا آقای عباس فقیرزاده،دانشجوی موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی بود،در ضمن اشاره به بازگشت شاه از سفر قتل نخستوزیر،منصور و نخستوزیری هویدا و تغییرات صوری در موسسات آموزشی،یکهتازان حوزه آموزش و پرورش ایران را با نمادهایی که دانشجویان در مورد اینان به کار میبردند،به یاد تمسخر گرفته بود.
ازاینرو به زودی گرفتاریهای پیاپی گریبانگیر من و بعضی از یارانم شد:دو روز بعد ماموران ساواک به دانشسرا آمدند و با همکاری رئیس سازمان حفاظت دانشسرا،از من و چند تن از معلمان منجمله آل احمد و برخی از دانشجویان مبارز،بازجویی کردند و از آن پس کرارا من و چند تن از بازجوییشدگان را به اداره ساواک احضار کردند و برای کشف عوامل توطئهای خیالی، مورد توهین و تهدید قرار دادند.
دکتر علی اکبر بینا و شرکاء به موازات این کارهای ناروا،برای دور داشتن دانشگاهیان از من،به پخش شایعات گوناگون پرداختند،چنانکه روش"هماموزی"مرا که برخلاف روش مکتبداری متعارف،به جای تاکید بر تشریفات صوری و وا داشتن دانشجو به حضور در کلاس و جزوه نوشتن و حفظ کردن تقریرات معلم،مبتنی بر همکاری صمیمانه معلم با دانشجو و انگیختن دانشجو به تفکر مستقل و تحقیق ابتکاری بود،"بدآموزی" خواندند و شهرت دادند که این معلم برای فریفتن دانشجویان و کشانیدن آنان به فعالیتهیا مخرب محرمانه،بر آنان سخت نمیگیرد و برنامه آموزشی و قوانین مصوب دانشگاهی را زیر پا میگذارد."