خلاصه ماشینی:
"بدهد و مشکلات و سؤالات انسان در این حوزهها را حل نماید؟یا این که رسالت اصلی دین هدایت انسان به سوی خدا و سعادت ابدی او بوده که عقل و علوم بشری (ابزارهای عادی)از تأمین آن عاجز است؟آیا هیچ حوزه مشترکی و قلمرو واحدی بین علم و دین وجود دارد؟آیا زبان علم و دین در آن حوزه مشترک واحد است؟از زوایه و دید واحدی به آن موضوع مشترک نگریستهاند؟در فرض تعارض ظواهر دینی با یافتههای علمی چه باید کرد؟در دنیای جدید سه حادثه مهم اتفاق افتاد، که تأثیرات بسزایی در حوزه الهیات نهاده و متکلمان را در برابر سؤالات به کلی متفاوتی با سؤالات پیشینیان قرار داد.
در نظر متدینان، این به اصطلاح داستانها اگر هیچ ریشهای در واقعیت نداشته باشند و افسانه محض شمرده شوند، چگونه منشأ چنین تحول عظیمی در تمام ابعاد وجودی انسان میگردند؟ شخص عاقل و خردمندی که به افسانهای بودن یک افسانه توجه دارد، چگونه در دراز مدت و به طور عمیق تحت تأثیر یک داستان قرار میگیرد؟به طوری که بر اساس آن افسانه پوچ و تخیلی، تمام زندگیاش را جهت داده و در بعضی موارد حتی حاضر باشد که جان خود را نیز بر سر آن ببازد؟!قصد ما در این جا انکار تأثیر جاذبههای هنری و تخیلی در مخاطبین نیست؛ولی تمام سخن در این است که اگر این داستانها هیچ بهرهای از واقعیت را در برنداشته باشند، چگونه میتوانند در طی قرون و اعصار متمادی چنین تأثیر عمیق و پردامنهای داشته باشند؟علاوه بر این، ترعیف بریث ویت از زبان دین، تنها بخش کوچکی از گزارههای دینی را شامل شده و بخش اعظم گزارههای دینی را در بر نمیگیرد."