خلاصه ماشینی:
"نویسندگان و محققان سخت کیش نوین، معتقد 1l سختگیر هر نوع الهیات طبیعی که متمسک به شواهد اتقان صنع در طبیعت است، هستند؛زیرا برای شناخت خداوند از راه آفریدههایش فقط باید به مسیح توجه داشت؛چرا که گناهکاری جبلی، بصیرت عقل بشری را در مشاهده جهان-که صنع الهی است-زایل کرده است؛فاصله بین انسان و خداوند، از سوی انسان پیمودنی و پرکردنی نیست.
3-درک حقیقت وحی که از طریق شناخت مسیح(یا هر پیامبر الهی دیگر)حاصل میشود، در فهم آفرینش و تفسیر رخدادهای طبیعی به انسان کمک میکند، زیرا علم و حکمت خداوند در وجود مسیح(و سایر پیامبران)تجلی نموده است، و این امر میتواند عالمانه و حکیمانه بود کل آفرینش را عرضه کند، و از این نظر روش دین با روش علم همانند است، زیرا در علم نیز از مشاهده و مطالعه جزئیات، قوانین کلی که مبین جریان طبیعت است، بدست میآید.
ضعفی که در نظریه باربور وجود دارد-و البته اختصاص به او هم ندارد-این است که وحی را صرفا واقعهای تاریخی و غیر مستمر دانسته است، یعنی آنچه برای حضرت عیسی و سایر پیامبران الهی دست داد، در حالی که اولا:وحی مخصوص پیامبران، وحی تشریعی است، ولی وحی غیر تشریعی که انسانی بتواند به طور مستقیم یا توسط فرشته، حقایقی را از جانب خداوند دریافت کند که خارج از محدوده تشریع است، از اختصاصات پیامبران نیست.
(23) 2l حاصل نقد ایان باربور بر بولتمان و نظریه اگزیستانسیالیسم در تمایز کامل میان دو حوزه علم و دین، مطالب زیر است: 1-اگر دین فقط دارای نقش هدایتی و ایمان بخشی است و فاقد هرگونه معرفت آفرینی نسبت به جهان است، در این صورت بحث از تصرف و دخالت خداوند در آفرینش درگذشته یا حال بیمورد و بیفایده است."