خلاصه ماشینی:
"عارف نیز چون سیر من الخلق الی الحق میکند در بازپسین سلوک خویش سیر من الحق الی الخلق مینماید، و از آنجا همه کائنات را جلوهای از کمال حق تعالی میبیند و اشرف مخلوقات را در سیری جمعی در عبودیت و فنای در حضرت حق سبحانه و تعالی میپسندد از اینرو خود را مکلف میبیند که در راه رسیدن به این کمال مطلوب طرحی در اندازد و نظام و تشکلی پی افکند که بواسطه آن خلایق از ما سوی الله بریده و به خالق بپیوندند، بنابراین توصیه بر پرهیز از دنیاداری، ریاستمداری و سیاست بازی میکند چنانکه عزیز الدین نسفی گفته است: ای درویش!انسان کامل هیچ طاعتی بهتر از آن ندید که عالم را راست کند و راستی در میان خلق پیدا کند، و عادات و رسوم بد از میان خلق بردارد و قاعده و قانون نیک در میان مردم بنهد و مردم را به خدای خواند و از عظمت و بزرگواری و یگانگی خدای مردم را خبر دهد و مدح آخرت بسیار گوید و از بقا و ثبات آخرت خبر دهد و مذمت دنیا بسیار کند و از تغیر و بیثباتی دنیا حکایت کند و منفعت درویشی و خمول با مردم بگوید تا درویشی و خمول بر دل مردم شیرین شود و مضرت توانگری و شهوت بگوید تا مردم را از توانگری و شهوت نفرت پیدا آید و نیکان را در آخرت به بهشت وعده دهد و بدان را در آخرت از دوزخ وعید کند و از خوشی بهشت و ناخوشی دوزخ و دشواری حساب حکایت کند و به مبالغت حکایت کند و مردم را محب و مشفق یکدیگر گرداند تا آزار به یکدیگر نرسانند و راحت از یکدیگر دریغ ندارند و معاون یکدیگر شوند و بفرماید تا مردم امان یکدیگر بدهند، هم به زبان، هم به دست و چون امان دادن یکدیگر بر خود واجب دیدند به معنی با یکدیگر عهد بستند."