چکیده:
در این مقاله، ابتدا زندگی نامة علمی شلایرماخر به نحو مختصر بیان می شود. در
ادامه، با تمرکز بر مهمترین کتاب او ، نظرگاه او دربارة دین و دینداری به تفصیل
بحث خواهد شد. در این زمینه، خواهیم گفت که او دو واژة کلیدی دین و ادیان را به کار
می برد. از منظر او دین احساس وابستگی به امر مطلق است و ادیان صورت تفردیافتة دین
هستند. بنابراین محور اصلی نوشتار بر تبیین این دو واژه متمرکز است. در پایان، به
نقد نظرگاه او دربارة دین پرداخته میشود.
This paper is firstly concerned with schleiermacher's scientific biography in brief. Then by reviewing his most important book On Religion، his view about religion and being religious will be discussed in detail. It will also be discussed that by the term religion he means feeling of dependence to the Infinite and by the term religions he intends the individualized forms of the Religion. So، these two terms will be central for this paper. At the end we will have some criticism about his views concerning religion.
خلاصه ماشینی:
"این مفاهیم از اهمیت بسیار زیادی برخوردارند؛ زیرا انسانی که از منظر خودش، دربارة جهان تأمل میکند، اگر معجزة خاص خود را نبیند و وقتی که جانش در حسرت نوشیدن زیبایی جهان است، از درون او وحیهای خاص خودش برنخیزد و کسی که احساس نمیکند که روحی الاهی او را به سمت خود میکشاند تا از روی الهام مقدس سخن بگوید و عمل کند و کسی که دست کم از احساسات خود به عنوان تأثیرات بیواسطة عالم آگاهی ندارد، این اشخاص دین ندارند(همان).
همچنین تکثر و تعدد کلیسای ظاهری و بیرونی نیز امری آشکار و ضروری است، زیرا از یک طرف، از منظر شلایرماخر، ادیان موجود در جهان تمثلات و ظهورات دین حقیقی هستند و از طرف دیگر، هیچکس نمیتواند ادعا کند که از دین کاملی برخوردار است؛ زیرا انسان موجودی متناهی است و دین امری نامتناهی.
8. ادیان موجود از منظرشلایرماخر در واقع، از همین نقطه است که شلایرماخر به ادیان توجه پیدا میکند؛ با این بیان که همین ماهیت و جوهر دین، که امری تکثرپذیر است، باید از نوعی تفرد نیز برخوردار باشد، زیرا بدون تفرد نمیتواند به وجود آمده، به تصور درآید.
بنابراین میتوان این پرسش را مطرح کرد که با فرض ناشخص واری خدا یا امر نامتناهی، آیا تجربة دینی که در واقع، تجربة همان امر نامشخص و نامتعین است دچار ابهام نمیشود؟ به عبارت دیگر، آیا اساسا امر نامشخص و نامتعین قابل تجربه کردن است؟ گرچه تجربه، شهود و احساس در اندیشة شلایرماخر با فهم تفاوت دارند، در هرحال، این مفاهیم نیز باید یک موضوع و متعلق متعین و مشخص داشته باشند."