چکیده:
«عدالت سزادهنده» که ناظر به جرم است و «عدالت بازپرورانه» که ناظر به بزهکار
است و هر دو به عنوان مدل کلاسیک یا سنتی عدالت کیفری مشهور شدهاند، در
دهههای اخیر، با ایرادهای مختلفی که متوجه کارایی و عملکرد آنهاست روبهرو
هستند. عدهای از جرمشناسان و حقوقدانان، تحت تأثیر دستاوردهای عمدتا
بزهدیدهشناسی حمایتی و فعالیتهای جنبش طرفدار حقوق زن و زنان بزهدیده،
مدل «عدالت ترمیمی» را مطرح کردهاند. این مدل، به اعتقاد طرفداران آن
میتواند علاوه بر حل و فصل اختلافی که با ارتکاب جرم ایجاد شده است، خصومت،
تنش و اختلال ناشی از آن بین بزهدیده و بزهکار را در جامعه محلی در چارچوب
فرایند مذاکره و مصالحه جمعی رفع و ترمیم کند.
در این نوشتار، ابتدا ویژگیهای عدالت کیفری کلاسیک و علل رویگردانی از آن
و سپس ویژگیهای عدالت ترمیمی و علل رویآوری به آن مطالعه خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"در عدالت ترمیمی، جامعه محلی، خویشان و بستگان دیگر نظارهگر نیستند، بزهدیده در فرایند رسیدگی و حل و فصل اختلاف مشارکت فعال دارد، بزهکار از نتایج عمل مجرمانه خود، به ویژه خسارات روانی ـ عاطفی که ایجاد کرده است، مطلع میگردد و در رفع و ترمیم آن داوطلبانه شرکت میکند، بزهدیده از انگیزه عمل او و تحول فکر وی بعد از جرم آگاهی پیدا میکند، و بدینترتیب طرفین حقایق را فارغ از فشار و الزام عدالت کیفری و عواقب آن، بیان میکنند و با رسیدن به یک راه حل ترمیمی مرضیالطرفین، در واقع با هم آشتی مینمایند؛ این مصالحه و سازش در نهایت زمینه ندامت و اصلاح مجرم و بازپذیری اجتماعی او را مساعد میکند و بدینترتیب از تکرار جرم نیز پیشگیری خواهد کرد.
بدیهی است داوطلبانهبودن شرکت در حلوفصل اختلافات، دارای خصیصه ترمیمی بیشتری است و باید چنین شیوهای را ترویج کرد، اما رویکرد بیشینهخواه با لحاظ نقش جامعه (کنشگری که بالقوه از آثار زیانبار جرم صدمهدیده است) و مداخله دولت از طریق دستگاه قضایی (و اعمال اجبار و الزام) نسبت به جرایم شدید یا موارد دیگر که از طریق مذاکره حل و فصل نشده است و یا درباره پاسخ ترمیمی، توافقی بین طرفین به دست نیامده است، در واقع با شدت کمتری بعضی ارکان عدالت کیفری سنتی را رد میکند و کنار میگذارد، بلکه سعی دارد بیشتر محتوا، جهتگیری و آیین رسیدگی در مدل کلاسیک عدالت کیفری را مصالحهای، سازشی، ترمیمی و مشارکت اشخاص درگیر را در آن فعال کند."