خلاصه ماشینی:
دیدگاههای امروزی ما را در این جهت هدایت میکنند که کودکان حتی از زمان تولد در مسیر آمادگی برای خواندن قرار میگیرند و این نوع آمادگی نتیجه ترکیبی از تجارب رسشی5و یادگیری تدارک دیده شده از طریق محیط پیرامون کودک میباشد.
دیوید الکانید6(1986)(4)مفهوم"کودک عجول"7را مورد بحث قرار داده و اشاره دارد که تأکید بر آموزشهای رسمی و پیش از موعد و بدون کسب آمادگی در این دوره اگرچه ممکن است تا دورههای بعد و سنین بالاتر اثرات زیانبار خود رابهطور بارز نشان ندهد، اما میتواند ریشه در این دوران داشته باشد.
تأثیر برنامههای آموزشی تلویزیون در یاددادن حروف الفباء10،افزایش تعداد کودکانی که وارد مهدکودکها و مراکز پیشدبستانی میشوند و با وسایل و ابزار آموزشی مواجه میشوند و نیز ازدیاد علاقه والدین به خواندن کودکانشان در سنین پیش از دبستان، بدونشک از جمله عواملی هستند که فعالیت خواندن و یادگیری را در این سنین،بیش از گذشته میسر میسازد و بر تعداد کودکانی که قبل از شروع رسمی مدرسه میتوانند بخوانند افزوده است.
آنها چنین استدلال میکنند که چون بخش مهمی از یادگیری حروف الفباء به صورت غیررسمی و قبل از شروع مدسه صورت میگیرد،کودکان باید قادر به تشخیص بین حروف(حتی کلمات)نوشته شده در زبان خود در مقایسه با حروف الفباء ناآشنا و بیگانه در زبانهای دیگر باشند.
به همین جهت معلمان و مربیان باید مشاهدات مستقیم و دقیقی در رابطه با مهارتهای آمادگی خواندن کودکان این سنین داشته باشند تا به تواناییها و میزان آمادگیهای خواندن آنها پی ببرند و از راههای مختلفی چون آزمونهای استاندارد شده و چکلیستهای تعیین آمادگی،قابلیتهای آنان را در آغاز ورود به مدرسه مورد سنجش قرار دهند.