چکیده:
باید این فرضیه را پذیرفت که آنچه را که سعدی در آثارش مطرح کرده، دستورالعمل زندگانی است. او مطالبی را عنوان نموده که با دوران خودش ارتباط داشته؛ بسیاری از شاعران دیگر نیز مثل خاقانی، انوری، حافظ و... مطالبی را عنوان کردهاند که با زندگی بشر امروز سازگاری ندارد؛ در اروپا هم که تمدن جدید رایج است و زندگی آنها براساس تمدن جدید تنظیم شده است، آثار شکسپیر و مونتی خواندنی است و نه دستورالعمل زندگی. سعدی از این نظر برای ما مهم است که شاعر است و از آنجا که سرمایه هنرمند و متکلم و واعظ و شاعر کلام است، ما از طریق کلام سعدی، بهوجود او پی میبریم. او گاهی اوقات واقعیتی را میگوید که ما فراموش کردهایم. آنچه که در ادامه این سخنان میآید، بسط بیشتر این موضوع است.
خلاصه ماشینی:
سعدی از این نظر برای ما مهم است که شاعر است و از آنجا که سرمایه هنرمند و متکلم و واعظ و شاعر کلام است، ما از طریق کلام سعدی، بهوجود او پی میبریم.
سعدی، شعر و هنر، هنرمند باب ششم گلستان درباره ضعف پیری است که میگوید: «با طایفه دانشمندان در جامع دمشق بحثی همی کردم که جوانی درآمد و گفت: در این میان کسی هست که زبان پارسی بداند؟ غالب اشارت به من کردند.
چون به بالینش فراز شدم این میگفت: دمی چند گفتم بر آرم به کام, دریغا که بگرفت راه نفس دریغا که بر خوان الوان عمر, دمی خورده بودیم و گفتند بس» (سعدی، 1389: 147) این داستانی را که سعدی به شعر و نثر نوشته، واقعیت است.
همانطور که گفته شده: گفت چشم تنگ، دنیادوست را, یا قناعت پر کند یا خاک گور (همان: 109) مطلبی که در این داستان سعدی است، علاقه به حیات است و پیرمرد 150 ساله، فارسیزبان بوده و کسی در آن منطقه فارسی نمیدانسته.
و در پاسخ باید گفت، اگر اینطور است، چرا 700 سال عدهای عمر خودشان را صرف شناختن و شناساندن سعدی کردهاند؟ ما باید این فرضیه را در مورد سعدی و حافظ از سرمان بیرون کنیم که آنها در آثارشان مسائلی را مطرح کردهاند که به درد اخلاق و اصلاح مملکت میخورد و دستورالعمل زندگانی است.
مطالبی را عنوان کردهاند که با زندگی بشر امروز سازگاری ندارد؛ در اروپا هم که تمدن جدید رایج است و زندگی آنها براساس تمدن جدید تنظیم شده است، میبینم که آثار شکسپیر و مونتی را میخوانند و فلسفه افلاطون را میخوانند، اما نه برای دستورالعمل زندگی.