چکیده:
بنابر آنچه در تاریخ ادبیات ما مکتوب است و مستند؛ شکوه و شکایت به مثابۀ یکی از درونمایههای شعر مورد توجه قرارگرفته و گاه، وصفی درونی و توصیف حالتی روانی محسوب گردیده است؛ شکوه و شکایت از مصائب روزگار، پیری و شکستگی و فقر، تاسف بر روزگاران گذشته و عمر از دست رفته و جور و جفای یار و... این امر در اشعار سعدی نیز قابل مشاهده است. در غزلهای او، ناسازگاریها و دلآزاریهای معشوق، تحمل او را به کرانه بیتابی کشانیده تا جاییکه معشوقی که فراتر از زمین و زمان و مکان بود و در وصف مینگنجید؛ مورد سرزنش و عتاب سعدی و واخواست او قرار میگیرد. سعدی با همان لحن عاشقانه، اما دردمندانه، این معشوق را با صفاتی یاد میکند که نشانگر اوج دردمندی اوست؛ گویی بر آن است تا با به تصویر کشیدن چنین سیمایی از معشوق، آستانه عظیم تحمل خود را به نمایش بگذارد تا همگان بر درد او ببخشایند. چگونگی این موضوع در ادامه مقاله مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
Based on the documented scriptures in our literary history, complaint and lamentation has been a significant theme of all poetry, at times describing an inner feeling, regarded as the manifestation of a certain mental and emotional state. Complaining about the adversities of life, old age, frailty, and poverty, regrets over the past and the bygone lifetime, the cruelty of love, and the like are also evident in Sa’di’s poems. In the poet’s Ghazals, repugnance, heartache, and suffering on the part of the beloved drives him to the edge of his tolerance so that the beloved, who was even beyond the world, the time and place, and could not be described in words turns to the target of his reproach, reprimand, and interpellation. In his usual loving tone but in pain, Sa’di recalls this beloved with attributes showing the zenith of his pain and sorrow; through portraying such an image of the beloved, it seems, he intends to display his great tolerance threshold to gain forgiveness of all over his pains. How he achieves this end is what follows in the paper.
خلاصه ماشینی:
زبان عتاب در غزل سعدي دکتر فرح نيازکار چکیده بنابر آنچه در تاریخ ادبیات ما مکتوب است و مستند؛ شکوه و شکایت به مثابۀ یکی از درونمایههای شعر مورد توجه قرارگرفته و گاه، وصفی درونی و توصیف حالتی روانی محسوب گردیده است؛ شکوه و شکایت از مصائب روزگار، پیری و شکستگی و فقر، تأسف بر روزگاران گذشته و عمر از دست رفته و جور و جفای یار و...
بنابر آنچه در تاریخ ادبیات ما مکتوب است و مستند؛ شکوه و شکایت به مثابۀ یکی از درونمایههای شعر مورد توجه قرارگرفته ( دادبه، 1370: ۵۸، همایی، 1366: ۸۸ ـ ۸۹؛ یارشاطر،1334: ۱۹۶ ـ ۱۹۸؛ شمیسا،1370: ۱۴۵ ـ ۱۴۶) و گاه وصفی درونی و توصیف حالتی روانی محسوب گردیده است (مؤتمن، 1364: ۱۰۶)؛ شکوه و شکایت از مصائب روزگار، پیری و شکستگی و فقر، تأسف بر روزگاران گذشته و عمر از دست رفته و جور و جفای یار و...