چکیده:
مهمترین اهداف تسهیلگری اجتماع محور مربوط به ارتقای مهارت و توانمندی افراد است. با توجه به اینکه مردم ذینفع اصلی در این فرایند هستند، هرگونه برنامه ریزی و شکل گیری سازمانهای اجتماع محور می بایست مبتنی بر مدیریت مردم باشد تا بتواند بستر مناسبی را برای توسعه محلی ایجاد نماید؛ با این نگرش، هـدف مقاله حاضر بررسی نقش فرایندهای اجتماع محور بر توسعه اجتماعی و فرهنگی روستاهای ادغام شده در اطراف شهرزابل بوده است. روش تحقیق، توصیفی– تحلیلی و مبتنی بر مطالعات اسنادی و پیمایشی میباشد. جامعه آماری این تحقیق خانوارهای ساکن در پنج محله حاشیه شهر(9244خانوار) بوده که تعداد 369 خانوار، به عنوان حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران انتخاب شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون T تک نمونه ای و آزمون تحلیل واریانس (ANOVA) انجام شده است. نتایج بیانگر آن است که بالاترین میانگین شاخص های اجتماعی-فرهنگی به ترتیب در محله معصوم آباد با میانگین 44/ 3، محله رسالت با میانگین 34/ 3، محله اسلام آباد با میانگین30/ 3 بوده و کمترین میانگین به ترتیب مربوط به محله هیرمند شمالی با میانگین 06/ 3 و حسین آباد با میانگین07/ 3 بوده است. همچنین براساس مقایسه میانگین تسهیلگری فرآیندهای اجتماع محور در بعد اجتماعی و فرهنگی در سطح محلههای مورد مطالعه، بالاترین میانگینها در مولفه اجتماعی-فرهنگی مربوط به دو محله معصوم آباد و رسالت بوده که میانگین این دو محله به طور معنی داری بیشتر از دو محله هیرمند شمالی و حسین آباد است. از دلایل کسب میانگین برتر دو محله معصوم آباد و رسالت میتوان به برگزاری برنامههای سه شنبههای فرهنگی( بی بی سنم) و پنجشنبه های (چک چکی) در محله رسالت اشاره کرد.
The primary role of community-oriented facilitator is mainly to improve people's skills , The aim of this article is to investigate the role of community-oriented processes on the social and cultural development of integrated villages in Zabol urban peripheral. Method is descriptive-analytical and based on documentary and survey studies. The statistical population is the households living in five suburbs (9244, households). Then, according to the household number in the above neighborhoods, the number of households (369) was obtained as the sample size and in order to estimate the sample size in each neighborhood, the rule of proportional distribution was used in each neighborhood. Of these, 26 questionnaires in Islam Abad, 38 questionnaires in Hosseinabad, 76 questionnaires in Resalat, 99 questionnaires in Masoum Abad and 130 questionnaires in North Hirmand neighborhood were selected as samples. One-sample T-test and ANOVA were used to analyze the data. The results show that the highest average of socio-cultural indicators is respectively in Masoom Abad neighborhood with an average of 3.44, Resalat neighborhood with an average of 3.34, Islamabad neighborhood with an average of 3.30, and the lowest average is in Hirmand neighborhood, respectively. North with an average of 3.06 and Hossein Abad with an average of 3.07. In order to compare the average facilitation of community-oriented processes in the social and cultural dimension based on the neighborhood, (ANOVA) was used, and the highest averages in The socio-cultural component is related to the two neighborhoods of Masoom Abad (average 3.44) and Resalat (average 3.34), which means that the average of these two neighborhoods is significantly higher than the two neighborhoods Hirmand North and Hossein Abad. One of the reasons for achieving the highest average in Masoomabad and Resalat neighborhoods is the holding of cultural Tuesdays (Bibi Sanam) and Thursdays (Chak Chaki) programs in Resalat neighborhood.
خلاصه ماشینی:
با توجه به اینکه مردم ذینفع اصلی در این فرایند هستند، هرگونه برنامه ریزی و شکل گیری سازمان های اجتماع محور می بایست مبتنی بر مدیریت مردم باشد تا بتواند بستر مناسبی را برای توسعه محلی ایجاد نماید؛ با این نگرش ، هـدف مقاله حاضر بررسی نقش فرایندهای اجتماع محور بر توسعه اجتماعی و فرهنگی روستاهای ادغام شده در اطراف شهر زابل بوده است .
با توجه به اینکه ، تاکنون در ارتباط با تسهیلگری فرایندهای اجتماع محور در محلات پیراشهر زابل تحقیقی مشاهده نشده است و تحقیقات مشاهده شده در رابطه با دیگر جنبه های تسهیلگری و در سایر شهرهای کشور بوده است از جمله فتایی و همکارانش (١٣٩٣) تأثیر برنامه های تسهیلگری با رویکرد اجتماع محور بر افزایش سرمایه اجتماعی ساکنین شهر خرم آباد را مورد بررسی قرار داده اند به همین دلیل پژوهش حاضر، در نوع خود دارای اهمیتی در خور توجه خواهد بود.
می توان گفت توانمندسازی اجتماع محور مشتمل بر آگاه سازی و شناخت از وضعیت موجود، حذف محدودیت ها و موانع ساختاری، بهره گیری از منابع و ظرفیت های جوامع محلی به منظور مدیریت مؤثر بر تلاش ها و تصمیم گیریها در جهت بهبود شرایط زندگی است که هدف های فردی را با اهداف مشارکتی جامعه هم سو کرده و این باور را ایجاد می کند که پیشرفت ، تحول و توسعه در هر منطقه ای ، منافع ساکنین این مناطق را به همراه خواهد داشت (افروزیان ، ١٣٩٤: ٤).