چکیده:
مدیریت دانش مفهوم جدیدی است و به عنوان رویکردی در تغییر از مدیریت نیروی عضلانی به مدیریت مغزها تجلی یافته است اما این رویکرد هنوز در ابتدای مسیر رشد و گسترش خود است و تاکنون نتوانسته به صورت رسمی در اولویت و صدر برنامه های مدیریتی سازمانها قرار گیرد. هدف از این پژوهش، بررسی وجود یا عدم وجود ارتباط بین مولفههای سرمایه اجتماعی و میزان مدیریت دانش در بین کارکنان سازمان مدیریت و برنامه ریزی بود. نمونه آماری این تحقیق شامل 161 نفر از کارکنان سازمان مدیریت و برنامه ریزی بوده است. ابزار اندازهگیری این تحقیق شامل پرسش نامه محقق ساخته ی سرمایه اجتماعی و پرسش نامه مدیریت دانش بوده است. در این تحقیق از دیدگاههای پوتنام، کلمن، بوردیو و فوکویاما بعنوان چارچوب نظری تحقیق استفاده شده است. و از تکنیکهای آماری ماتریس همبستگی و رگرسیون چند متغیره استفاده شده است. متغیرهای مستقل تحقیق شامل متغیرهای اعتماد تعمیم یافته، اعتماد درون گروهی، انجام فعالیتهای داوطلبانه، احساس هویت، احساس امنیت و مشارکت اجتماعی بوده است. نتایج آزمون فرضیات تحقیق نشان میدهد که که سه متغیر عضویت در انجمنهای داوطلبانه، اعتماد درون گروهی و میزان مشارکت اجتماعی کارکنان مورد بررسی واریانس متغیر وابسته (میزان مدیریت دانش) را تبیین مینمایندو بقیه متغیرهای مستقل در معادله رگرسیون چند متغیره، با متغیر وابسته رابطه معنادار نداشتهاند و از مدل خارج شدهاند. داشتن شبکهای از روابط گسترده، بالا بودن اعتماد و تبادل اطلاعات با مشارکتهای اجتماعی موثر و کارا میزان مدیریت دانش را افزایش خواهد داد. بالا بردن حمایت اجتماعی، ارتقاء روحیه کار تیمی و فعالیتهای مشارکتی، عوامل ارتباطی و روابط متقابل با اعتماد زمینههای اجتماعی مدیریت دانش به حساب میآیند.