چکیده:
بازخوانی روایتهای کهن، در پرتو نظریههای جدید باعث میشود اینگونه متون به سخن درآیند و بدینگونه میتوان با آنها ارتباط برقرار کرد. در فرهنگ ایرانی، یکی از الگوهای روایی تکرار شونده، روایتهایی است که در آنها به ماجرای تولد یک شاه پنهان اشاره میشود؛ روایتهای زندگینامهای کوروش، فریدون، کیخسرو و اردشیر نمونههایی از این نوع روایت در فرهنگ ایرانی هستند. نظیر این روایت، علاوه بر فرهنگ ایرانی در فرهنگهای سایر ملل نیز وجود دارد و همین اهمیت بحث و بررسی درباره آنها را دوچندان میکند. درباره این نوع روایتها، پژوهش خاصی انجام نشده است. در این مقاله، سه روایت ایرانی شاه پنهان بررسی شده است در همه این روایتها ابتدا یک پیشگویی، خبری راجع به تولد شاه آینده میدهد و بعد از آن نیروهای مخالف یا موافق به جستوجوی آن میپردازند، کودک متولد میشود، در نهان پرورش مییابد و با شکست مخالفان، پادشاه میشود. بررسی این روایتها با الهام از ترکیب روشهای پراپ و راگلان صورت گرفته است. کارکردها و شخصیتهای روایتهای شاه پنهان، بر مبنای شیوه کار پراپ در ریختشناسی قصههای عامیانه استخراج شده است. استفاده از نظریات راگلان و الگوی او نیز از آن جهت اهمیت دارد که وی با بررسی اسطورههایی که با موضوع مورد مطالعه این پژوهش همسانیهایی دارد، الگویی کلی از آنها به دست داد. بررسیهای این پژوهش نشان میدهد که سه روایت فریدون و کیخسرو در شاهنامه فردوسی و روایت اردشیر در شاهنامه و کارنامه اردشیر بابکان، همگی میتوانند در الگویی واحد با پنج کارکرد اصلی شامل پیشگویی، تولد، پرورش دور از خانه، آگاهی و پادشاهی جای گیرند. این الگو در باب روایتهایی مشابه در فرهنگهای دیگر نیز صادق است، روایتهایی مانند روایت زندگینامهای پیامبرانی مانند عیسی (ع) و موسی (ع) و یا داستان ادیپ در فرهنگ یونانی.
Abstract
Rereading old narratives in the light of new theories allows such texts to become more telling and thus we can connect with them، In Iranian culture, one of the recurring narrative patterns is the narrations in which the story of the birth of a hidden king is mentioned; the biographical narratives of Cyrus, Fereydoun, Kaykhosrow and Ardashir are examples of this type of narrative in Iranian culture، Such narratives in addition to Iranian culture, also exist in the cultures of other nations, and this makes discussing them more important، No specific research has been done on this type of narration، In this article, three Iranian hidden narrations of the King are examined، In all these narrations, first a prediction announces the birth of the next king, and then the forces for or against it seek it, the child is born, raised in secret, and becomes the king when the opponents are defeated، The study of these narratives has been inspired by a combination of methods used by Propp and Roglan، The functions and characters of the king's hidden narratives are based on Propp's method in The Morphology of Folk Tales، The use of Roglan's theories and his model is also important because he examined the myths that have similarities with the subject of this study and gave a general model of them، The present study shows that the three narrations of Fereydoun and Kaykhosrow in Ferdowsi’s Shahname and Ardashir’s narration in Karname-ye Ardashir-e Babakan can all be placed in a single model with five main functions including, prediction, birth, far away home, awareness and kingdom، This pattern can also be seen in similar narratives in other cultures, such as the biographies of prophets such as Jesus and Moses or the story of Oedipus in Greek culture.
خلاصه ماشینی:
بسياري از داستانها در فرهنگهاي اقوام گوناگون وجود دارد که در آغاز، شخصيت مهمي، پنهاني متولد ميشود و همين شخصيت در پايان به جايگاهي بلند ميرسد؛ از داستانهاي پيامبراني مانند موسي (ع ) و روايت معروف افسانه اي يونانيان ، اديپوس در ادبيات غير ايراني گرفته تا داستانهايي که ظاهرا اصالتي ايراني دارند و در روايتهاي اسطوره اي و حماسي ايرانيان آمده ، نمونه هايي از اين گونه داستانهاي بسيار زياد است .
هم چنين بررسي يکي از اين روايات (اردشير) از منبعي ديگر (کارنامۀ اردشير بابکان ) اين حسن را دارد که نشان ميدهد به رغم اينکه اين روايت در متني متفاوت از شاهنامۀ فردوسي آمده است ، همان الگوهاي روايت شاهنامه را دارد و اين ميتواند نشاندهندة اهميت اين الگوي روايي در فرهنگ ايراني باشد.
همين تأکيد پراپ بر کارکردها باعث شده است توجه او به پيرفتها بر مبناي عليت اهميت پيدا کند به طوري که خود او بر نظم ٣١ کارکرد مورد نظرش اشاره ميکند؛ اما الگويي که راگلان ارائه ميکند نيز براي اين پژوهش از جهاتي مهم است : اينکه اولا به اسطوره ها مربوط است ؛ رواياتي که جنبه هايي آييني با خود دارند و از اين نظر با روايت سه گانۀ مورد مطالعۀ اين پژوهش همخواني دارد و ثانيا اينکه به داستان پادشاهان مربوط است که باز هم با اين روايتها تطبيق دارد.
نکتۀ ديگر در باب اردشير اين است که او نيز مانند فريدون و کيخسرو مدتي را دور از خانواده و نزد اردوان سپري ميکند و از نظر ساختار روايت دوري از خانواده در اين داستان هم وجود دارد.