چکیده:
در دنیای پیچیده امروز هیچ کس بی نیاز از تعلیم و تربیت نیست. امروز فعالیت در مدرسه و آموختن، خود بخش عظیمی از زندگی انسانها است، دیگر نمیتوان با طرز تلقی گذشته به شاگرد و تربیت او نگریست، اگر معلمان با اصول و مبانی و هدفهای تعلیم و تربیت، ویژگیهای دانشآموزان و نیازهای آنان و روشها و فنون تدریس آشنایی نداشته باشند، هرگز قادر نیستند به عنوان سازندگان جامعه ایفای نقش کنند. مهمترین عامل توسعه پرورش ذهنی علمی در یک جامعه نظام آموزشی است، در این نظام از بدو ورود تا آخرین دوره تخصصی، اخلاق علمی، اجتماعی، شیوه برخورد با مسائل و مشکلات به طور مستقیم آموزش داده میشود. اندیشه ها، برخوردها، روشهای نو و بدیع و خلاق عمدتا از نظام آموزشی ما مایه میگیرد، تفکر استنباط و استنتاج در تمامی ابعاد زندگی وجود دارد، جامعه فرهنگی ما جامعه عقلی است که شیوه تفکر را منتقل میکند. تربیت عقلی است که فرد را برای تمامی کارزارهای حیات آماده میسازد. مهمترین محتوای تربیت فرهنگی اتخاذ رویکرد عقل و منطق و تدبیر در نظام آموزشی و نظام اجتماعی جامعه است، با توجه به پیشرفتهای سریع علوم و تکنولوژی نمیتوان به تمام دانش موجود دست یافت و نمیتوان هر شخصی را به هر خصوصیتی به کار تدریس و معلمی واداشت. اگر به دانشآموزان روش یادگیری را یاد بدهیم آنان خود خواهند آموخت که چگونه یاد بگیرند. از این رو بر آن شدم روش تدریس خود را که تلفیقی از حل مسئله با استفاده از تقویت دید دانشآموزان است و به کارگیری توان ناشناخته آنان که خود به آن آگاهی نداشته و هر یک بر اساس اجبار و یا اکراه به درس روی آورده اند، ایجاد علاقه و انگیزه نموده به تدریس بپردازم و آنان را در درک بهتر رشتهای که، صرفا جهت اخذ دیپلم و جا نماندن از فرهنگ خانواده پذیرفتهاند به صورت یک هدف در آورم و در ادامه تحصیل و یا اشتغالزایی آنها در گروههای درس مختلف آماده سازم.