چکیده:
موضوع سیاست را میتوان با رویکردهای متفاوتی مورد مطالعه قرار داد. فلسفه سیاسی متعالیه شاخهای از حکمت و فلسفه اسلامی است که به بررسی سیاست با رویکرد حکمت متعالیه میپردازد. ملاصدرا با استفاده از قواعد علمالنفسی همچون «النفس جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء» و «النفس فی وحدتها کل القوی» و «التشکیک فی مراتب النفس» و... برای انسان جایگاه ممتاز و متعالی قائل است. در این راستا، هدف تحقیق حاضر بهرهگیری از مباحث علمالنفس حکمت متعالیه در ترسیم فلسفه سیاسی متعالیه است. پرسش محوری این است که چگونه میتوان با بهرهگیری از مباحث علمالنفسی حکمت متعالیه به ترسیم فلسفه سیاسی متعالیه راه یافت؟ روش پژوهش توصیفی، کیفی و استنباطی بود بوده و براساس نتایج حاصل، دو ساحت استعلایی و انقیادی انسان، تقدم بُعد ملکوتی بر بُعد ملکی انسان، صیرورت و پویایی ذاتی انسان، امکان تصعید در مراتب وجودی انسان، وحدت و یگانگی انسان به رغم تکثر قوا و حالات، زمینه لازم را برای طرح سیاست متعالی، سعادت دو سطحی، انسان متعالی و مدینه فاضله متعالیه امکانپذیر میسازد.
The subject of politics can be studied from different approaches. Transcendental political philosophy is a branch of Islamic wisdom and philosophy that deals with politics from the perspective of transcendental wisdom. Using some principles in ‘Elm al-Nafs (psychology) such as “al-Nafs Jesmaniyah al-Hodouth va Rowhaniyah al-Baqa’” (physical creation and spiritual survival of Nafs, “al-Nafs fi Vahdateha kol al-Qova” (Unity among all faculties of Nafs), al-Tashkik fi Marateb al-Nafs” (uncertainty in the levels of Nafs) and, Mulla Sadra regards an excellent and high position for a human. In this respect, the purpose of the present study is to apply some ‘Elm al-Nafs (psychological) discussions in transcendental wisdom to explain transcendental political philosophy. The central question is how we can explain transcendental political philosophy using psychological arguments of transcendental philosophy. The method of study is descriptive, qualitative, and inferential and according to the results, some features such as human’s transcendental and inquisitive aspects, the priority of his spiritual over physical aspect, Sirurat (becoming) and human’s innate dynamism, the feasibility of ascending in human’s existential levels, human’s unity and oneness despite plurality of his faculties and states, pave the way for the substantiation of transcendental politics, bi-level prosperity, perfect human, and transcendental utopia.
خلاصه ماشینی:
پرسش محوري اين است که چگونه ميتوان با بهره گيري از مباحث علم النفسي حکمت متعاليه به ترسيم فلسفه سياسي متعاليه راه يافت ؟ روش پژوهش توصيفي، کيفي و استنباطي بود بوده و براساس نتايج حاصل ، دو ساحت استعلايي و انقيادي انسان ، تقدمُ بعد ملکوتي برُ بعد ملکي انسان ، صيرورت و پويايي ذاتي انسان ، امکان تصعيد در مراتب وجودي انسان ، وحدت و يگانگي انسان به رغم تکثر قوا و حالات ، زمينه لازم را براي طرح سياست متعالي، سعادت دو سطحي، انسان متعالي و مدينه فاضله متعاليه امکان پذير ميسازد.
از آنجا که کمال نفوس با حرکت از مرتبه جسماني به بالاترين مراتب روحاني، از ظاهر مادي به باطن معنوي، از جزء به سوي کل ، و از کثرت به وحدت صورت ميگيرد، پس ، لازم است هر فرد انساني با بهره گيري از شوق فطري به حرکت و درک کمال و لزوم دستيابي به بالاترين مراتب لذت ، تلاش خود را براي حرکت نفساني تکاملي آغاز کند و به تدريج نفس خود را از عالم کثرات مادي دروني که مربوط به ساحت جسماني و قواي شهويه ، غضبيه و وهميه است و نيز از کثرات بيروني (که يا اسبابي تکويني و يا اموري اعتباري هستند) رها سازد و پس از فراگيري معارف و علوم ضروري در امور معاش و معاد، عزم خويش را براي تکميل ذات خود از دو طريق توجه دروني به حق و توجه بيروني به خلق جزم نمايد (صدرالدين شيرازي ، ۱۹۹۰م : ج ۱، ص ۲).