چکیده:
بسیاری از فیلسوفان معاصر از آثار هیدگر در اندیشه خویش بهره بردهاند. بنابراین بررسی اندیشه هیدگر و تعیین چارچوب تفکر وی راهگشای این تأثیرپذیریها خواهد بود. چنانکه مرز میان تفکر محاسبهای و تفکر انکشافی نشانگر این تفاوت خواهد بود. در این مقاله با روش تحلیلی، با بررسی آثار هیدگر به این موضوع پرداختهایم که وی میان فلسفه - که به موجوداندیشی دچار شده و از وجود اندیشی غفلت ورزیده- تمایز قائل میشود و سپس چنین تبیین کردهایم که وی انسان را در ساحتی میبیند که با فراخوانده شدن از سوی وجود، پرسشگری مینماید. پس هیدگر خود را در راه میبیند و در انتظار ندای وجود است.درنتیجه چنانکه نشان داده شده هیدگر اعتقاد به نوع دیگری از تفکر یعنی تفکری که با نوعی رهایی به دست آمده دارد که انسان در پرتو آن در مسیرهای ناهموار اندیشیدن، به حقیقت که نوعی انکشاف و فتوح است، رسیده و با زبان شاعرانه همان را که یافته، بیان میدارد. از این منظر وجود با تفکر معنوی نسبت برقرار کرده و در زبان، یعنی خانه وجود سکنا میگزیند که هیدگر خود نیز بارقهای از حقیقت را شهود کرده است.
Many contemporary philosophers have used Heidegger's works in their thought. Therefore, examining Heidegger's thought and determining the framework of his thinking will open the way for these influences. As the border between computational thinking and developmental thinking will show this difference. In this article, by analyzing Heidegger's works, we have discussed the issue that he makes a distinction between philosophy - which is obsessed with existentialism and neglects the existence of thought - and then we have explained that he sees man in a field that is called Becoming from existence is questioning. Heidegger finds himself on the way and waiting for the call of existence.As a result, as it has been shown, Heidegger believes in another type of thinking, that is, thinking that has been achieved with a kind of liberation, in the light of which, in the light of uneven paths of thinking, Heidegger has reached the truth, which is a kind of development and conquest, and he found what he found with poetic language. , expresses From this point of view, existence is related to spiritual thinking and resides in language, that is, the house of existence, which Heidegger himself has witnessed a glimmer of truth.
خلاصه ماشینی:
هیدگر معتقد است که کییرکگارد با اینکه ظهور انسانی را در مراتب سهگانۀ 2 خویش درک و خود نیز آن را تجربه کرده است؛ اما همچنان به حیطۀ سوبژکتیویسم تعلق دارد، و اگر سارتر از واژۀ اگزیستانسیالیسم نام میبرد و انسان را محصول انتخاب و گزینشهای همیشگی خویش میداند، از آن به ساحت خودبنیادی بشر و معنابخشیای که انسان به خود در عالم میدهد، تعبیر میکند و اگر یاسپرس به ساحت متعالی و معنوی در زندگی بشر توجه دارد، برای وی این معنویت و تقدس ارزش ذاتی ندارد.
درواقع راه مانند جادهای با نقشۀ از پیش تعیینشده نیست؛ بلکه آن را باید به تناسب پرسشگری یک متفکر هموار کرده و به پیش رفت تا اینکه روزنهای ایجاد شود و انسان توانایی یا اجازۀ پیشروی در مسیر Logical Move on the Way درست را بیابد؛ یعنی گامبرداشتن و حرکت در راه مهم است و این به راه افتادن مستلزم خلوت 1 رازآلودی است تا پیمایش آن چنانکه باید رخ دهد (Heidegger, 1968, p.
3 به عبارتی از نظر هیدگر، قدرت اصلی این اصل که طنین آن با طلب دلیلآوردن و چرایی امور بر هستی و تفکر سیطرهیافته است، نیست؛ بلکه قدرت آن در این است که از معنای وجود سخن میگوید و گرچه این بنیاد یا جهت به محاسبه یا Ratio تفسیر شده است؛ اما باید وجود را به مثابۀ جهت یا بنیاد این فهم کرد (Heidegger, 1991, pp.
از سوی دیگر، این استقلالخواهی علوم و تفکر تکنولوژیک سبب شده است که فلسفه در پایان خویش به علم تجربی و تکنولوژی تبدیل شود (Heidegger, 1993, p.