چکیده:
تمایل به خنده و استهزا، چه در قاب نمایشهای کمدی و چه در بافت آثار مضحک، قدمتی دیرینه دارد. تجربیات مجریان این حوزه، تأثیرات وافری روی اندیشههای عمومی و سبک زندگی مردمان داشته است که در قرون اخیر، نظریهپردازان از زاویههای متنوّع، فلسفۀ کارکرد آن را مورد بررسی قرار دادهاند. شاخصترین نظریهپردازی نقد در این زمینه، مصداق حلقۀ مرکزی «منطق گفتوگویی» باختینی است که بر مدار بازی همسویگی چندزبانی استوار بود و بعد از رمان، بر گفتمان و مکالمهگری گونههای طنز اجتماعی و ادبی چون «کارناوال»، «نقیضه» و... پیاده شد. در این بازی، تفسیر و واسازی منطق مکالمهای چندآوایی با زیرساخت گونۀ بدخوانی خلّاق، بعضی روشهای طنزآمیز چون کارناوال و نقیضه بر مبنای انگارههای مشترک، از نظر بهرهیابی از اصول مکاتبی چون «فرمالیست روسی» در آشناییزدایی، «ساختارشکنی فرانسوی» در قطع ارتباط متن با ساختار بهنجار و خیزش «طنز تا خلّاقیت» بر مبنای روانشناسی آن، قابلبررسی هستند. نتیجۀ این بررسی توصیفی- تحلیلی که بر مبنای منابع کتابخانهای و اینترنتی انجام گرفته، حاکی از آن است که نقیضههای فارسی با اشتراک شاخصههای بینامتنی و وامگیری چندزبانگی کارناوالی، همان کمدیهای ادبی هستند که در سطح ادبیات با شکستگفتمان محتوا، زبان یا سبکبرداری از نظیرههای جدّی، سیری صعودی از دامنۀ طنز به خلّاقیت را سپری کردهاند.
Content for laughter and sarcasm, whether in the frame of comedy or in the context of ridiculous works, has a long history. The experiences of the practitioners in this field have had a great impact on the general thoughts and lifestyle of the people, and in recent centuries, theorists have examined the philosophy of its operation from various angles. The most significant theorization in this field is Bakhtin's dialogism, which is based on the language play he names as heteroglossia. after the concept has been discussed in the study of novel and other discourses of social and literary satires such as "Carnival," "parody," and so on. The interpretation and deconstruction of polyphonic conversational logic within the infrastructure of creative misreading and the humor in carnival discourse and parody can be conducted in terms of employing Russian Formalist notion of familiarization, the disconnection and isolation of text from normal structure in French deconstruction and the psychological evolution of humor to creativity.The result of this descriptive study, an analysis based on library and internet sources, indicates that Persian parodies share intertextual features and borrow from polyphonic language of Carnival. These parodies are the same as literary comedies that has gone through a journey from the domain of humor to creativity with an intentional failure in the imitation of the content, language or style of serious works.
خلاصه ماشینی:
شاخص ترين نظريه پردازي نقد در اين زمينه ، مصداق حلقۀ مرکزي «منطق گفت وگويي» باختيني است که بر مدار بازي همسويگي چندزباني استوار بود و بعد از رمان ، بر گفتمان و مکالمه گري گونه هاي طنز اجتماعي و ادبي چون «کارناوال »، «نقيضه » و...
در اين بازي، تفسير و واسازي منطق مکالمه اي چندآوايي با زيرساخت گونۀ بدخواني خلاق ، بعضي روش هاي طنزآميز چون کارناوال و نقيضه بر مبناي انگاره هاي مشترک، از نظر بهره يابي از اصول مکاتبي چون «فرماليست روسي» در آشناييزدايي، «ساختارشکني فرانسوي» در قطع ارتباط متن با ساختار بهنجار و خيزش «طنز تا خلاقيت » بر مبناي روان شناسي آن ، قابل بررسي هستند.
نتيجۀ اين بررسي توصيفي- تحليلي که بر مبناي منابع کتابخانه اي و اينترنتي انجام گرفته ، حاکي از آن است که نقيضه هاي فارسي با اشتراک شاخصه هاي بينامتني و وام گيري چندزبانگي کارناوالي، همان کمديهاي ادبي هستند که در سطح ادبيات با شکست گفتمان محتوا، زبان يا سبک برداري از نظيره هاي جدي، سيري صعودي از دامنۀ طنز به خلاقيت را سپري کرده اند.
مواردي چون منطق گفت وگويي، وام گيري سبکي، شکست گفتمان ، بدخواني خلاق و خنده ، از مهم ترين شاخصه هاي کارناوال هستند که از يک تا چندين مورد آميختۀ آن ها را ميشود در ادبيات نقيضي فارسي تحليل کرد.
منطق گفت وگوي باختين و زيربناي زباني آن در کارناوال و نقيضه هاي ايراني، در بافت اصول زبان دوسويۀ باختيني، زبان بازي خياباني و ادبي، مرکزگريزي و خصلت نويسايي، هويت يافته و تمهيدات اين زيباييشناسي نه تنها در گسترٔە معماري سازه ها، بلکه در واژگونگي معنايي نيز خود را نشان داده است .