چکیده:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه آراء ابن عربی و فرانکل و روش توصیفی- تطبیقی در صدد بیان نقش ادراک در تعالی روح انسان از منظر این دو اندیشمند است. نتایج حاصله از تطبیق آراء این دو بیانگر است: نظر به اساس طریقت این عربی که ذوق و کشف و شهود است، وی ساحت انسان را از همان سطح فردیت، دربردارنده ی جامع حقایق می داند که این جامعیت در فرایند ساحت تکوینی او مدام در خلع و لبس است تا از تفرق و تکثر خارج شده و به جمع و وحدت نائل گردد. هر دو اندیشمند راه تعالی انسان را از طریق ادراکات درونی، هوشیاری و آگاهی انسان بر خویشتن بیان داشته اند؛ لیک مبدا و مقصد این ادراکات را ابن عربی نفس متصل به حقیقت مطلق دانسته ولی فرانکل، وجدان انسان را محل اتکاء ادراکات انسان بیان کرده است.
خلاصه ماشینی:
هر دو اندیشمند راه تعالی انسان را از طریق ادراکات درونی، هوشیاری و آگاهی انسان بر خویشتن بیان داشته اند؛ لیک مبدأ و مقصد این ادراکات را ابن عربی نفس متصل به حقیقت مطلق دانسته ولی فرانکل، وجدان انسان را محل اتکاء ادراکات انسان بیان کرده است.
نظر به اینکه انسان موجودی پویا و به دنبال رشد و بهتر شدن است و همواره در صدد است تا ابعاد وجودی خود را تکامل و تعالی بخشد، نیز گسترهی وجودی انسان، عظیمترین و شکوهمندترین نوع وجود است که تاکنون هیچ علم و عقلی نتوانسته است برآن آگاهی کامل و علم مطلق یابد، زیرا آنچه در میان همهی صاحب نظران درعرصهی انسانشناسی محرز میباشد وجود چند بُعدی انسان بوده که او را از دیگر موجودات متمایز ساخته است.
به اعتبار ظهور در این عالم، "طبع" به اعتبار تدبیر بدن "نفس" به اعتبار تعلق ذات خود و تعقل مبدأ وجود و ملاحظه خود در حال تقیید، "عقل" به اعتبار مظهریت تام نسبت به اسماء جلالیه و جمالیه و مظهریت تجلی ذاتی که محصور در حد تعیین نیست "قلب" به اعتبار روحانیت ذات "سرِّ" به اعتبار اینکه فانی در وجود نامتناهی بوده و حقیقت ذاتش غیرمکشوف است، "خفی " و به اعتبار فناء در احدیت و بقاء به وجود سلطان وجود "أخفی" نامیده میشود )شجاری، 1386، ص98).
خداوند برای ارواح انسانی از آن رو که دارای دو جهت هستند، آلات و قوای طبیعی مانند: چشم، گوش و دیگر اعضا را قرار داده است، به موجب این آلات جهتی در عالم محسوسات و شهادت دارند و از آن استفاده میکنند و جهتی به سوی عالم خیال دارندکه وسیعتر ازعالم شهادت است.