چکیده:
موقعیت استراتژیک منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در اتصال به سه دریای مدیترانه، دریای سرخ و خلیجفارس به انضمام دارا بودن ذخایر سرشار هیدروکربوری، بازار مصرف و نیز ظرفیت جذب سرمایهگذاریهای سودآور در زیرساختهای آن، توجه قدرتهای نوظهور از جمله چین را به منطقه یاد شده معطوف نموده است. اقتصاد سیاسی چین با ظرفیت گسترده مازاد سرمایه و ضرورت صدور آن، تراکم تولیدات صنعتی، نیاز به دسترسی به بازارهای مصرف و منابع انرژی مواجه است. از دیگر سو چین متعاقب تراکم قدرت اقتصادی به دنبال توسعه نفوذ سیاسی- معنوی در مناطق مختلف و در بستر رقابت قدرت جهانی است. برآیند این مهم رویکرد توسعه و تثبیت قدرت چین در ساختارهای اقتصاد سیاسی جهانی به طور عام و در منطقه منا به طور خاص به عنوان دستور کار اصلی اقتصاد سیاسی سیاست خارجی این کشور است. در پژوهش حاضر به این پرسش پرداخته میشود که جایگاه منطقه منا در اقتصاد سیاسی چین و رویکرد این کشور به منطقه یاد شده چگونه است؟ فرضیه پژوهش با تکیه بر رهیافت اقتصاد سیاسی بدین صورت طراحی شده که جهتگیری چین به منطقه منا تجلی رویکرد سه جانبه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این کشور به قدرت در اقتصاد سیاسی جهانی است. پژوهش حاضر تکاپوی چین در منطقه منا را در چارچوب تحقق بخشی به اهداف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فناورانه چین و اتصال اقتصاد سیاسی آن به فرماسیون اقتصادی- اجتماعی جغرافیای پیرامون دور و نزدیک خود به طور خاص در منطقه منا به بحث بگذارد
The strategic position of the Middle East and North Africa region in connection with the three Mediterranean seas, the Red Sea and the Persian Gulf, together with the presence of rich hydrocarbon reserves, the consumption market and the capacity to attract profitable investments in its infrastructure, has directed the attention of emerging powers specially China to the mentioned region. China's political economy is encountered with the large capacity of surplus capital and the need to export it, the accumulation of industrial production, the need to access consumption markets and energy sources. On the other hand, following the accumulation of economic power, China seeks to develop political-ideational influence in different regions and in the context of global power competition. The result of this important approach is the development and stabilization of China's power in the structures of the global political economy in general and in the MENA region in particular as the main agenda of the political economy of this country's foreign policy. In the current research, the question is addressed, what is the position of Mena in China's political economy and how is this country's approach to the mentioned region? The research hypothesis is designed based on the political economy approach in such a way that China's orientation towards the MENA region is a manifestation of this country's three lateral economic, political and cultural approach to power in the global political economy. The present research tries to go beyond the existing reductionist analyzes about China's interactions in the MENA region.
خلاصه ماشینی:
٢. تطور تعاملات اقتصاد سیاسی چین با منطقه منا موقعیت استراتژیک منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به جهت حائل شدن آن بین سه دریای مهم مدیترانه ، دریای سرخ و خلیج فارس است که برای مسیرهای تجاری و ترانزیت انرژی جهان از جمله چین اهمیت حیاتی دارد.
جاه طلبیهای رو به رشد چین برای الحاق منا به ابتکار یاد شده ، به دلایل اقتصادی ، سیاسی و نیز استراتژیک گسترده تر، این کشور را به افزایش چشمگیر تعامل خود با منطقه سوق داده است (١٩ :٢٠١٩ ,Sun).
بنابراین ساختار تولید حمایت شده از جانب چین در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا علاوه بر فراهم سازی زیرساخت های موردنیاز برای تکمیل بزرگ ترین و حیاتی ترین ابتکار چینی یعنی پروژه یک کمربند - یک جاده به نفوذ گسترده این کشور در اغلب حوزه های بسیار مهم تولیدی منطقه کمک می کند.
در ژوئیه ٢٠٢٠، چین با کشورهای اتحادیه عرب همان شکل اجلاس را برگزار کرد و وعده مشابه مرتبط با افزایش همکاری اقتصادی از طریق ابتکار کمربند- جاده را داد (١ :٢٠٢١ ,Benabdallah) این دو رویداد نشان می دهد چین در راستای بهبود شهرت خود در منطقه منا و تصویرسازی در ساختار ذهنی این جوامع به عنوان بازیگری مسئول و پیشرفته به لحاظ تکنولوژیکی در حوزه سلامت که توان کمک به توسعه زیرساخت های بهداشتی در کشورهای کمتر توسعه یافته خاورمیانه و شمال آفریقا را داراست ، عمل می نماید.
در سال ٢٠١٨، منطقه منا دومین دریافت کننده بزرگ سرمایه گذاری پروژه های ساخت وساز چینی در سراسر جهان بوده و نزدیک به دو سوم این سرمایه گذاری به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس اختصاص یافته است (٢٦ :٢٠١٩ ,Al-Tamimi) .