چکیده:
بنای عقلا، رفتار یا ذهنیتی عام است که در شرایط و اوضاع و احوال یکسان توسط عقلای عالم صرفنظر از آیین و مسلک فکری ایشان، مورد عمل قرار گرفته است. مفهومی که در دو سده اخیر در بین دانشمندان علم اصول فقه جایگاه ویژهایی یافته و در مورد حجیت و اقسام آن گفتگوها فراوان است. در بین فقهای طراز اول اختلافنظرهایی در مورد شناسایی مصداق بنای عقلا مشاهده میشود. شناخت مصادیق این مفهوم را باید سهل ممتنع دانست. این مقاله در پی این است که روشهایی که ممکن است به عنوان روش شناسایی مصداق بنای عقلا مطرح شوند را معرفی و ارزیابی نماید. روشهای مختلفی همچون رجوع به قوانین کشورهای دیگر، رجوع به قوانین نمونه و یکنواخت، اصول کلی حقوق و نظر نمایندگان مجلس در این مقاله مورد ارزیابی قرار گرفتهاند. رد یا تایید کامل هر یک از این روشها اشتباه بوده و میتوان از برآیند تمامی این روشها به عنوان راهکاری برای شناسایی مصادیق بنای عقلا استفاده نمود.
The Practice of Reasonable Persons is a universal behavior or mentality that, under identical circumstances and conditions, is adopted by erudite minds, regardless of their doctrinal and intellectual inclinations. This concept, which has gained a special status among scholars of the science of jurisprudence in the past two centuries, has sparked numerous discussions regarding its legitimacy and classifications. Among the foremost jurisprudents, discrepancies can be observed regarding the identification of instances of the Practice of Reasonable Persons. Understanding these instances must be considered as an inimitable simple task. This article aims to introduce and evaluate potential methodologies for identifying instances of the Practice of Reasonable Persons. Various approaches, such as referencing foreign legal systems, uniform and model laws, general principles of law, and the opinions of parliamentary representatives, have been scrutinized in this paper. Absolute rejection or endorsement of any one of these methods is a mistake. Instead, one can utilize the culmination of all these methods as a means to identify instances of Wisdom Praxis.
خلاصه ماشینی:
گفتگوها در مورد مفهوم بناي عقلا و حجيت آن در کتب متعدد و مقالات مختلفي مورد بحث قرار گرفته است ؛ اما در مراجعه به آرا و نظرات فقهي فقهاي طراز اول مشاهده ميشود که در موارد متعددي در شناسايي مصداق بناي عقلا بين ايشان اختلاف نظر وجود دارد.
نظر به گستردگي علم فقه و وجود ملاحظات مختلف در نحوه استناد به بناي عقلا در استکشاف حکم شرعي، در اين مقاله به صورت خاص، مثالها، از حوزه حقوق قراردادها _به عنوان فرد اجلي احکام امضايي_ طرح شدهاند.
(صدر، ١٤٠٨: ٢/ ١٠١) برخي ديگر نيز بيان داشته اند اگر سيره عقلايي مغايرتي با اصول و ضوابط شريعت نداشته باشد اصولا داراي حجيت و اعتبار است و تاکيد نمودهاند: «هر گاه بناي عقلا اثبات شود، مانند ساير ادله شرعي حجيت دارد.
(طباطبايي، بيتا: ٢/ ٣٠٨ و صدر، ١٤٢٠: ١٧١) برخي ديگر نيز گفته اند بناي عقلا بر اين است که بين امور مهم و غير مهم تفکيک قائل ميشوند و در امور مهمي همچون يافتن حکم الله به اعلم رجوع ميکنند.
»؟ از ديگر سو اگر امري جلي و آشکار باشد، اختلاف فقها در مورد آن مصداق به چه دليل است ؟ ٢-٤- استفاده از روشهاي مطالعه ميداني برخي پژوهشگران پيشنهاد دادهاند براي شناسايي مصداق بناي عقلا به روشهاي اطمينانبخش پژوهش هاي امروزي نظير مشاهده علمي، مصاحبه و پرسشنامه رجوع شود تا امکان استناد سيره به عقلاي عالم قابل اعتمادتر بوده و قابليت راستي آزمايي نيز داشته باشد.