چکیده:
تحلیل گفتمان انتقادی و دستور نظاممند نقشگرا هر دو متشکل از یک سری روش برآمده از رشتههایی همچون زبانشناسی و جامعهشناسی برای مطالعهی روابط میان متون و مناسبات قدرتاند. در رویکرد فرکلافِ تگفا با مدل سه مرحلهای توصیف، تفسیر و تبیین و در نظریهی نقشگرا با محورهای سهگانهی اندیشگانی، میان فردی و متنی تحت عنوان فرانقش مواجهیم. ما در این مقاله برای مطالعهی موردی کاربست همزمان ابزارهای تحلیلی دو نظریهی مذکور بر ادبیات فارسی، یعنی استفاده از دستور نقشگرا در سطوح توصیف و تفسیرِ تگفا، شعر «دلم برای باغچه میسوزد» فروغ فرخزاد را انتخاب کردیم و دو هدف کارکردی عمده را مورد توجه قرار دادیم؛ نخست ارائهی تصویری دقیق از دو نظریه و سپس تحلیل زبانشناختی شعر و رسیدن به پاسخ این پرسش که ایدئولوژی حاکم بر متن و نحوهی برخورد آن با ساختارهای اجتماعی و در یک کلام گفتمان مفصلبندی شده در آن و ارتباط آن با مناسبات قدرت زمانهاش چیست. در واقع با بررسی ظواهری همچون بسامد فرایندها، وجه، زمان و نوع فعلها، ضمایر، ادات تأکید، لحن و نمادها و گردآوری آمار مورد نیاز، به این رسیدیم که ایدئولوژی فرستنده در شکلگیری سازههای زبانی و این سازهها در انتقال این ایدئولوژی نقش دارند. یافتهها نشان داد که شعر هم گفتمان شبهمدرنیتهی حاکم بر ایران زمان خود و هم گفتمانهای سنتی و بیطرف، نظام سیاسی استبدادی، ناسیونالیسم و مردسالاری را طرد میکند و در مقابل گفتمانهای مبارزهی سیاسی _ اجتماعی، فمنیسم و انسانسالاری در آن بازتولید و مفصلبندی شدهاند. لحن گوینده در مورد نگاه خوفآلود به دین منفی است. نمادهای شعر که امکان تفاسیر متکثر را میدهد با مناسبات دموکراتیک و مبتنی بر چندصدایی رابطهی دو سویه دارد. بسامد نمادها، تقدّم و تأخّر آنها و جنسیت انتخاب شده برایشان نیز روشنگر واقعیاتی بود که در تحلیلها به کمک پژوهشگران آمد.
Both critical discourse analysis and the theory of systemic-functional linguistics use a variety of approaches from disciplines such as linguistics and sociology to investigate the interconnections between texts and social, political, and cultural issues, and overall power relations. The three-stage model of description, interpretation, and explanation, as well as terms and concepts, are connected in Fairclough's Approach, while the functional theory is linked to different functions of language and clause terminology, as well as the three interpersonal, interpersonal, and textual axes.We chose Forough Farrokhzad's poem "I miss you" in this article to investigate the simultaneous application of analytical tools from two theories mentioned in Persian literature, namely the use of functional grammar at the level of description and interpretation of the critical discourse analysis, and we considered two main functional purposes; First, a review and organization of these two theories, followed by a linguistic analysis of this poem and an answer to the question of the ideology and worldview governing this text, as well as how to deal with social structures and, in a word, discourse articulation in it, and what is its relationship to the power relations of its time. The findings show that this poem inveighs against and rejects not just the modernity discourse, or more particularly the Pseudo-modernity that ruled Iran during her time, but also traditional and unbiased discourses, as well as tyrannical, nationalistic, and male-dominated systems. On the contrary, Political-social battles, feminism, and humanism-related discourses are reproduced and articulated. Meanwhile, the tone of the message is critical of the dangerous religious attitudes held by some religious individuals. A two-way relationship exists between democratic and multiplicity relations and some poetic symbols that allow for multiple interpretations.
خلاصه ماشینی:
مـا در اين مقـاـله براي مطـالعـه موردي کـاربســـت همزمـان ابزارهـاي تحل لي دو نظرـه مـذکور بر اد ـات فارسي ، يعني استفاده از دستور نقشگرا در سطوح توصيف و تفسير تگفا، شعر «دلم براي باغچه مي سوزد» فروغ فرخزاد را انتخاب کرديم و دو هدف کارکردي عمده را مورد توجه قرار داديم ؛ نخسـت ارائه تصـويري د يق از دو نظريه و سـپس تح يل زبان شـناختي شـعر و رس يدن به پاسـخ اين پرسـش که ايدئولوژي حاکم بر متن و نحوة برخورد آن با سـاختارهاي اجتماعي و در يک کلام گفتمان مفصــل بندي شــده در آن و ارتباط آن با مناســبات قدرت زمانه اش چيســت .
تحليل گفتمان انتقادي فرکلاف ، نظريۀ دستور نقشگرا، شعر دلم براي باغچه مي سوزد، فروغ فرخزاد ١) مقدمه ابزار ادبيات و رشـته اي همچون زبان شـناسـي، زبان اسـت ؛ پس ميتوان با روش هايي که در زبان شـناسـي کاربرد دارد، متون ادبي را هم بررســي کرد که طبيعتا دريچه هايي جديد از جوانبي متفاوت تر از قبل را به روي ما ميگشــايد.
فرکلاف همچنين در مرحلۀ اول بررسي ويژگيهاي زباني، ابزارهايي را معرفي ميکند تعدي و نام گذاري دستور زبان تقيد و انواعش ٢-١-٣-٥) تعدي و نام گذاري شــکل هاي متفاوت «تعدي»، نتايج ايدئولوژيکي متفاوتي نيز دارند؛ مثلا وقتي شــخصــي با بيان يک جملۀ مجهول و بدون فاعل ميگويد: «در تجمع امروز در مقابل فلان کارخانه با صــد تن از کارگران برخورد شــد» عامل اين برخورد (که بايد فهميد برخورد فيزيکي صـورت گرفته ) حذف شـده .