چکیده:
یکی از عرصههای مهمی که فلسفه میتواند نقش کابردی مفید و مؤثری داشته باشد، عرصۀ جامعهشناسی است. با همین هدف، نوشتار پیشرو با تحلیل فلسفی منطقی و با استشهاد به برخی از آیات قرآنی، به این پرسش است میگوید که میان پیشرفت یک جامعه و قانونمداری مردم آن جامعه چه رابطهای وجود دارد؟ در این راستا، نویسنده نخست سریان قوانین تکوینی عقلی در کل عالم را تحلیل و تبیین مینماید و در پی آن اثبات میکند در جامعه نیز -اعم از اینکه «جامعه» را دارای وجود واقعی یا وجود اعتباری بدانیم- قوانین تکوینی عقلی حاکمیت دارد. طرح مسئلۀ حاکمیت قوانین تکوینی در جامعه، از نظر منطقی به بررسی دیدگاههای مختلف و نقض و ابرامهای ارائه شده دربارۀ نوع ترکیب جامعه و اعتباری یا واقعی بودن وجود آن مسبوق است که بخشی از نوشتار پیشرو را به خود اختصاص داده است. مدعای اصلی پژوهش حاضر این است که اولاً یکی از قوانین تکوینی عقلی حاکم بر جامعه این است که «تشکیل و استمرار جامعه بدون قوانین قراردادی محال عقلی است»؛ ثانیاً و بر اساس همین قانون تکوینی عقلی، میتوان یکی دیگر از قوانین تکوینی عقلی حاکم بر جامعه را به این مضمون کشف کرد: «پیشرفت یک جامعه بدون قانونمداری مردم آن جامعه، محال عقلی است». نویسنده در این نوشتار با روش تحلیلی-توصیفی و گردآوری محتویات کتابخانهای، در پی اثبات این دو گزاره است.
One of the important fields in which philosophy can play a useful and effective role is sociology. With this objective and with logico-philosophical analysis and attesting to some Qur'anic verses, the present article is intended to answer the question: "What relationship is there between the progress of a society and the people's observance of the rule of law in that society?" In this regard, first we will analyze and explain the permeation of ratio-creational laws in the entire universe and after that we will prove that in the society – regardless of whether we consider "society" as having a real or a nominal existence – the ratio-creational laws prevail. Proposing the issue of prevalence of the creational laws in the society is logically contingent upon the examination of the different views and the refutations and confirmations presented about the type of composition of the society and its existence as being nominal or real, which is a part of the present article. The main claim of the current research is that: firstly, one of the ratio-creational laws governing the society is: "The formation and continuation of the society without contractual laws is rationally impossible". Secondly, and based on this very ratio-creational law, one can discover another ratio-creational law that governs the society. This law is: "The progress of a society without observing the rule of law by the people of that society is rationally impossible." This article is intended to prove these two propositions with a descriptive-analytical method and the collection of library contents.
خلاصه ماشینی:
با همین هدف، نوشتار پیشرو با تحلیل فلسفی منطقی و با استشهاد به برخی از آیات قرآنی، به این پرسش است میگوید که میان پیشرفت یک جامعه و قانونمداری مردم آن جامعه چه رابطهای وجود دارد؟ در این راستا، نویسنده نخست سریان قوانین تکوینی عقلی در کل عالم را تحلیل و تبیین مینماید و در پی آن اثبات میکند در جامعه نیز -اعم از اینکه «جامعه» را دارای وجود واقعی یا وجود اعتباری بدانیم- قوانین تکوینی عقلی حاکمیت دارد.
در این پژوهش میکوشیم با کاربردی کردن فلسفه و بهکارگیری آن در گسترۀ مباحث جامعهشناسی به این پرسشها پاسخ دهیم: چه ارتباطی میان قانونمداری و پیشرفت جامعه وجود دارد؟ آیا پیشرفت یک جامعه از نظر عقلی و منطقی بر قانونمداری مردم آن جامعه متکی است؟ اگر چنین است با چه تحلیل و ادلۀ فلسفی-منطقی میتوان این ادعا را تبیین و اثبات نمود؟ در این نوشتار نویسنده میکوشد سیر مباحث از چارچوب موضوع اصلی خارج نشود، بنابراین به بحثهای مهمی مانند ضرورت اخلاقمداری در کنار قانونمداری، ویژگیها و شرایط قوانین اجتماعی و همچنین توضیح راههای نهادینه کردن قانونمداری نمیپردازد.
بنابراین از منظر قرآن کریم، هم افراد جامعه و هم خود جامعه دارای وجود واقعی هستند (طباطبایی، [بیتا]، 4: 94-97؛ مطهری، 1378: 33-29) استاد مطهری با اذعان به وحدت و ترکیب حقیقی جامعه، در تبیین این دیدگاه میگوید اگرچه افراد جامعه از هم جدا و متمایز هستند و هر انسانی با داشتن حقایق فطری و اکتسابی مختص خود، مغایر انسانهای دیگر است و هر شخصی واجد «من» فطری و هویت خاص خودش است، اما هر انسانی دارای «من» جمعی و اجتماعی نیز میباشد که خاستگاه این «من» نیز فطرت انسانهاست.