چکیده:
موضوع ارث نوهها در صورت فوت ابوین و وجود بطن اول، از مواردی است که علیرغم اهمیت بالای آن، بهویژه در جلوگیری از ایجاد مشکلات خانوادگی و مالی، مورد غفلت قانونگذار قرار گرفته است. در حال حاضر، بر اساس قاعدة الاقرب، زمانی که فردی زودتر از والدین خود فوت نماید، در صورتی که هنگام فوت وی، هریک از خواهر یا برادر او زنده باشند، فرزندانش از ارث پدربزرگ یا مادربزرگ محروم خواهند ماند. سؤالی که مطرح میشود، این است که با توجه به اینکه فقه امامیه برای توارث نوادگان، قائل به قائممقامی است، آیا میتوان گفت که این امر در صورت وجود بطن اول نیز ممکن است. با بررسی و تأمل در آیات و روایات و منابع فقهی، روشن شد که هیچیک از مواردی که به نظر میرسید با فرض قائممقامی نوه بهجای پدر یا مادر متوفی خود در صورت وجود بطن اول، معارض باشد، در واقع تعارضی ندارند و میتوان این قائممقامی را برای نوه در این حالت نیز در نظر گرفت. همچنین در رفع تعارض با قاعدة الاقرب باید گفت که اعمال قاعدة قائممقامی بر اعمال قاعدة الاقرب اولویت دارد. در نتیجه میتوان با اولویت بخشیدن بر اعمال قاعدة قائممقامی نسبت به قاعدة الاقرب، ابتدا نوهها را قائممقام پدر یا مادر متوفی خودشان قرار داده، سپس بر اساس قاعدة الاقرب، به ارثبری این نوهها در کنار سایر فرزندان متوفی، یعنی بطن اول، حکم کرد.
The issue of grandchildren's inheritance in case of grandparent's death and the existence of the first heir is one of the cases that has been neglected by the legislator despite its high important especially in preventing family disputes and financial problem. Currently, based on the rule of closer relative, when a person dies earlier than her/his parents, her/his children will be deprived of their grandparents' inheritance if the grandparents have any other children which are alive at the time of their death. Although Imami jurisprudence accepts the inheritance of grandchildren as the successors of their parents or Qaem Maqam, In order to respond this question whether Qaem Maqam is being able to inherit in case of the existence of their aunts or uncles, this research has been done based on, hadiths and jurisprudential sources and indicated that none of the evidence cannot be in the contrary with the assumption of avoidance of grandchildren's inheritance along with the other heirs, in case of the death of one of their parents. Therefore, such inheritance could be considered for them.
خلاصه ماشینی:
در راستای یافتن راهحلی برای موضوع اخیر، در سایر کشورها روشهای مختلفی به کار گرفته شده و برای مثال، در نظام حقوقی افغانستان که مبتنی بر مبانی شرع اسلام است، راهحل این موضوع با عنوان وصیت اجباری به نفع نوهها در نظر گرفته شده است؛ 1 اما در حقوق ایران، راهحلی در این رابطه مادة ۲۱۸۲ قانون مدنی افغانستان: هرگاه متوفی برای فرع ولد خود، که در زندگی او فوت شده یا با متوفی یکجا حقیقتاً یا حکماً وفات نموده باشد، به مثل آنچه ولد مذکور اگر در وقت مرگ او زنده میبود، در متروکه او مستحق ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمیراث میگردید، وصیت نکرده باشد، برای فرع مذکور در ترکه بهاندازة استحقاق ارث مذکور در حدود ثلث ترکه وصیت واجب میگردد، مشروط بر اینکه فرع غیروارث بوده و متوفی در حیات خود، بلاعوض به او مالی را طریق تصرف دیگری به اندازة حصه واجبه نداده باشد و در صورتی که مال را به او اعطا کرده باشد، مگر از اندازة واجبه کمتر باشد بهاندازه که حصه مذکور را تکمیل نماید به طریقه وصیت واجبه مستحق میگردد.
در نهایت، به نظر میرسد قاعدة قائممقامی که در فقه برای طبقة اول خصوصاً برای اولاد و هرچه پایینتر مطرح میشود، برگرفته از آن حدیث معمول نیست؛ چرا که اگر نوادگان به عنوان ولد حقیقی در نظر گرفته شوند، نوهها داخل در وراثی میشوند که تحت عنوان قانونی معینی ارث میبرند (اولاد) و از شمول این قاعده (که بنابر نظر برخی از فقها، مخصوص اولاد اعمام و اخوال و اخوه میباشد)، مستثنی میشوند و دیگر جایگاهی برای این قاعده در طبقة اول باقی نمیماند؛ اما همانطور که بیان شد، روایتی دیگر بهطور صریح، این تنزیل را تبیین میکند.