چکیده:
در سه داستان از شاهنامۀ فردوسی از سرزمینی در نواحی شمال شرقی ایران در حدود ماوراءالنهر یاد شده، که نام آن در دستنویسهای موجود به صورتهای گوناگونی ضبط شده است و مصححان شاهنامه و پژوهندگان جغرافیای آن در انتخاب از بین این صورتها با یکدیگر اتفاق نظر ندارند. از بین رفتن صورت اصلی نام این سرزمین و ثبت مغشوش و نادقیق آن در متون پهلوی و وجود صورتهای متشابه آن در سرزمینهای شرقی و شمال شرقی ایران در منابع تاریخی و جغرافیایی پس از اسلام و نیز برداشتهای نادرست و متناقض از گسترۀ جغرافیایی این ناحیه، علّتهای اصلی گزینشهای متفاوت مصحّحان شاهنامه گردیدهاند. برخی از صورتهای منتخب یا پیشنهادی برای نام این سرزمین کورشان، کوشان، کروشان، کهستان، کورستان و کویساراناند. در این نوشتار با دقّت در جزئیّات داستانهایی که نام این سرزمین در آنها به کار رفته و نیز بهرهگیری از آثار ایرانی باستان و متون فارسی میانه، خوانشی متفاوت از قرائتهایی که پیشتر مطرح شدهاند و از پشتوانۀ برخی از دستنویسها نیز برخوردار است، به شکل گَوِستان ارائه خواهد شد.
In three stories of Ferdowsi’s Shahnameh, a land in the northeastern regions of Iran corresponding to Transoxiana is mentioned, whose name has been recorded in various forms in the existing manuscripts, and the editors of Shahnameh and researchers of its geography disagree with each other in choosing from these records. The destruction of the original form of the name of this land and the confusion and imprecise recording in Pahlavi texts and the existence of similar forms in the eastern and northeastern lands of Iran in historical and geographical sources after Islam, as well as incorrect and contradictory perceptions of the geographical extent of this region are the main reasons for the different selections by Shahnameh editors. Some of the selected or proposed forms for the name of this land are Kavarsan, Kusan, Karusan, Kohestan, Kavarstan and Kuy-saran. In this article, by paying attention to the details of the stories in which the name of this land is used, as well as using ancient Iranian and Middle Persian and Islamic texts, a reading different from those which have been proposed before will be presented in the form Gavestan. This form has the support of some manuscripts and also can be traced in Pahlavi script.
خلاصه ماشینی:
ايران اطلاعات مقاله : چکيده : در سه داستان از شاهنامۀ فردوسي از سرزميني در نواحي شمال شرقي ايران در حدود ماوراءالّنهر ياد شده ، که نام آن در دست نويس هاي موجود به صورت هاي گوناگوني ضبط شده است و مصحّحان شاهنامه و پژوهندگان جغرافياي آن در انتخاب از بين اين صورت ها، با يکديگر اتفاق نظر ندارند.
نويسندگان مقدمه و پيشينۀ نظرات پس از اينکه رستم سياوش را از سيستان به نزد کيکاووس باز گرداند و کيکاووس او را هفت سال آزمود، به هشتم بفرمود تا تاج زر زمينَ کَورستان و زرّين کمر نبشتند منشور بر پرنيان به رسم بزرگان و فرّ کيان زمينَ کَورستان ورا داد شاه که بود او سزاي بزرگيّ و جاه زمينَ کَورستانُ بد از پيشتر که خواني همي ماورالّنهر در (فردوسي ١٣٨٦: ٢١٠/٢-٢١١؛ ١٣٩٣: ١/ ٣٠٨) گزارش خالقيمطلق از ضبط دستنويس هاي سه مورد کورستان متن چنين است : ١- ف : زمين کوي ساران و زرّين کمر؛ ل ، ق ، 2 ل ٢: زمين خراسان (ق ٢: کوستان ؛ ل ٢: کواسان ) و زرّين کمر؛ س ، لي، ب : ز گوهر درافشان کلاه و کمر؛ لن ، پ (نيز لن ٢): همان طوق زرّين و زرّين کمر؛ ق ، و (نيز س ٢): ز گوهر درافشان و زرّين کمر؛ آ: ببندد گردان زرّين کمر (وزن ندارد)؛ (ل ٣: به گوهر درخشان و زرّين کمر).
مارکوارت صورت موجود اين نام را در دومين داستان شاهنامه که در بالا ذکر شد «کوشان » دانسته و مصراع «نشسته به مرزِ کَورستان زمين » (= ضبط خالقيمطلق ) را به صورت «نشسته بران مرز کوشان زمين » تصحيح کرده است (-١٣٩ :١٩٣٨ ,Markwart ٤ note ,١٤٠ و نيز ٢١٩ :١٩٧٥ ,Monchi-zadeh).