چکیده:
خاستگاه فلسفه عقل و خاستگاه عرفان عشق میباشد و همواره در طول تاریخ مورد بحث صاحبنظران بوده که اصالت با کدام است. در این مقاله نگرش فلسفی و عرفانی امام خمینی(ره) و مولانا و نیز سیر تاریخی این دو مقوله مورد بررسی و بحث واقع شده است، در خصوص اختلاف نظر تاریخی از منظر این دو بزرگوار به این نتیجه رسیدیم که از دیدگاه ایشان هر دو مقوله اصیل و بنیادی هستند و علوم برخاسته از هر دوی این مقولات برای سعادت بشر ضروری میباشند. امام علاوه براینکه فقیه و مجتهدی آشنا به احکام اسلام بودند، فیلسوفی آشنا با تمامی مبانی فلسفه بوده و عارفی به غایت مقصود و مطلوب عرفا رسیده بودهاند و مولانا نیز عارفی بزرگ بوده که با فلسفه بیگانه نبوده و در اشعارشان از حامیان عقل و آنهم عقل کلی بودهاند؛ آنچنان که میفرماید:عقل جزوی عقل را گمراه کرد کام دنیا مرد را بیکام کردمولوی عقل دنیوی را عقل جزئی و عقل عالم دیگر را عقل کلی میداند و جهان عقول را جهان پس از این جهان میداند. امام و مولانا هر دو وحدت وجودی هستند و وحدت شخصیهی وجود را قبول دارند و بر این عقیدهاند که وجود ی واحد و بینهایت که همان وجود حقتعالی است و تمام هستی و عوالم وجود، تجلی آن وجود واحد هستند؛ تمامی مراتب عالم را فرا گرفته است و قائل به اصالت وجود هستند.
The origin of the philosophy of reason and the origin of mysticism is love, and it has always been discussed by experts throughout history, which one is original. In this article, the philosophical and mystical attitude of Imam Khomeini (RA) and Rumi, as well as the historical course of these two categories are examined and discussed. Regarding the historical disagreement from the point of view of these two nobles, we came to the conclusion that from their point of view, both categories They are original and fundamental, and sciences arising from both of these categories are necessary for human happiness. In addition to being a jurist and mujtahid, he was a philosopher familiar with all the foundations of philosophy, and a mystic who reached the goal of the mystics, and Rumi was also a great mystic who was not alien to philosophy, and in his poems, he was one of the supporters of reason, and that is general reason. have been; As he says:The partial intellect led the intellect astray, the palate of the world made the man tastelessMaulavi considers the worldly intellect as the partial intellect and the intellect of the other world as the general intellect and considers the world of intellects as the world after this world. Both Imam and Rumi are unity of existence and they accept the unity of personality of existence and they are of the opinion that the single and infinite existence which is the Supreme Being and all existence and worlds of existence are the manifestation of that single existence. It covers all levels of the world and they believe in the originality of existence
خلاصه ماشینی:
امام خميني(ره )، مولوي، فلسفه ، عرفان ، تاريخ ، عقل ، عشق مقدمه : در طول تاريخ همواره پيرامون مسائل مختلف از ديدگاه صاحب نظران و اهل فن مباحثات و مناظرات بيشماري بوده که در اين راستا گاهي به نقطه ي واحدي در نظرات خود رسيده و گاهي منتقد نظرات يکديگر بوده و تناقضاتي در گفت وگوهايشان داشته اند و اين سير تا پايان نگارش تاريخ که پايان جهان هستي است ادامه دارد و چون تاريخ برگرفته از تمامي لحظات زندگي انسان ها است ؛ تا انسان هست ؛ کتاب تاريخ پايان ندارد و فقط به فصول آن افزوده ميشود.
ما اکنون درباره ي انواع علم حضوري سخن نميگوييم همين اندازه يادآور ميشويم که اگر انسان به حال خود وانهاده شود ممکن است ميان معرفت ذهني و ادراک حضوري دچار ترديد شود و در حکم برتري يکي از آن دو بر ديگري عاجز و ناتوان بماند شايد در آغاز کار کساني چنين بينديشند که معرفت ذهني و ادراک ماهوي برتر و بالاتر از درک شهودي به شمار ميآيد ولي اينگونه اشخاص به اين نکته نيز بايد توجه داشته باشند که معرفت ذهني و ادراک اشياء از طريق حد و تعريف ، مستلزم نوعي فاصله و شکاف ميان عالم عين و جهان ذهن خواهد بود و اين شکاف آنچنان ژرف و گسترده است که عبور کردن از آن به هيچ وجه آسان نخواهد بود».