چکیده:
مطالعه هموار و ناهمواری های سیاست انگلستان با ایران در طول دوره معاصر می تواند مزایا و معایب؛ فرصت ها و تهدیدات روابط فیمابین را مشخص نموده؛ چهارچوب تحلیلی پویا و مناسبی جهت درک بهتر روابط و ارائه سیاست خارجی کارآمد و موثر را تعیین نماید. مساله اصلی مقاله حاضر تبیین و تحلیل سیاست های انگلستان قبال در ملی کردن صنعت نفت ایران است. به عبارتی مهمترین اقدامات انگلستان بر سر راه ملی کردن صنعت نفت ایران را تفسیر و تبیین می نماید و نشان می دهد که انگلستان با بهره گیری از سیاست هایی نظیر تهدید به حمله نظامی، تحریک و ترغیب کشورهای حوزه غرب آسیا و همکاری و حمایت گسترده بر اعمال تحریم های متعدد علیه ایران، فشار و تهدید مبنی بر لغو یک جانبه قرار دادها، استفاده ابزاری از نهادهای بین المللی و صدور قطعنامه؛ درصدد جلوگیری از ملی کردن صنعت نفت ایران بوده است. درک بهتر سیاست ها و روابط فیمابین، ارائه سیاست خارجی کارآمد و لزوم اتخاذ تدابیر تامین حداکثری منافع ملی از دلایل عمده نگارش این مقاله است.
خلاصه ماشینی:
به عبارتی مهمترین اقدامات انگلستان بر سر راه ملی کردن صنعت نفت ایران را تفسیر و تبیین می نماید و نشان می دهد که انگلستان با بهره گیری از سیاست هایی نظیر تهدید به حمله نظامی، تحریک و ترغیب کشورهای حوزه غرب آسیا و همکاری و حمایت گسترده بر اعمال تحریم های متعدد علیه ایران، فشار و تهدید مبنی بر لغو یک جانبه قرار دادها، استفاده ابزاری از نهادهای بین المللی و صدور قطعنامه؛ درصدد جلوگیری از ملی کردن صنعت نفت ایران بوده است.
درسالهای قبل شرکت نفت ایران و انگلیس منافع و درآمد فراوانی متوجه انگلستان می کرد که حفظ آنها در شرایط پس از جنگ جهانی دوم نیز برای آن کشور دارای اهمیت بود.
در این مذاکرات در حالیکه انگلستان شکست در برابر اصل ملی کردن نفت را نوعی شکست در جنگ سرد تلقی می کرد و خواهان پشتیبانی آمریکا از طرح های آن کشور بود، آمریکاییان علاوه بر نگرانی از نفوذ کمونیسم در ایران، منافع خاص خود را در امور نفتی مد نظرقرار می دادند.
در واقع ایالات متحده به دلیل منافع خاصی که در این قضیه داشت با ملی شدن صنعت نفت ایران در آغاز موافق بود و آن را اهرم فشاری بر انگلستان و عامل تضعیف موقعیت جهانی آن کشور به ویژه در مناطق مستعمراتی تلقی می کرد.