چکیده:
زمینه و هدف
طنزپرداز برای تبیین خنده انگیز انواع ناهنجاریها، از روش ها و ابزارهایی بهره میبرد. آیرونی بعنوان یکی از شگردهای بلاغی طنز، به انواع بسیاری از جمله آیرونی هستی یا فلسفی تقسیم میشود. در این نوع آیرونی، هستی، خداوند و عملکرد حق تعالی آماج طنزپرداز قرار میگیرد. اعتراض به خداوند و شکایت از نظام هستی در تقابل با موضوع محل اتفاق جمله عرفا و غالب متکلمان، یعنی قول به نظام احسن قرار میگیرد. پژوهش حاضر به بررسی آیرونی هستی در رباعیات خیام در جایگاه تراوشات ذهنی یک فیلسوف در مقایسه با مثنویهای عطار بعنوان عصاره اندیشه های عارفی برجسته میپردازد.
روش مطالعه
مقاله حاضر بر مبنای روش تحقیق توصیفی - تحلیلی و با بهره گیری از ابزارهای کتابخانه ای نوشته شده است. جامعه آماری پژوهش شامل رباعیات خیام و مثنویهای عطار (اسرارنامه، مصیبت نامه، الهی نامه و منطق الطیر) است.
یافته ها
مفاهیم اعتراض طنزآمیز در 21 مورد از مصادیق به کارگیری آیرونی هستی در رباعیات خیام مشتمل است بر دوازده بار حیرت از فلسفه حیات، هفت مرتبه انتقاد از انهدام موجودات، و دو مورد اعتراض به فقدان عدالت. در مثنویهای عطار فقط یک بار از فلسفه حیات، چهار مرتبه از انهدام موجودات، سیزده بار از مقوله فقر و پنج مورد از سرگشتگی عاشقان انتقاد طنزآمیز شده است.
نتیجه گیری
با توجه به یافته ها، عطار برخلاف خیام که غیرمستقیم و با اشاره به دهر و فلک، کار و بار هستی را به چالش کشیده، آشکارا در قالب روایی با لحنی طنازانه خدا را آماج اعتراض خود قرار داده و از جایگاه امن عقلای مجانین بهره گرفته است. اندوه فلسفی در رباعیات مشتمل بر آیرونی هستی خیام بسیار پررنگتر است و فقط در دو رباعی فقدان عدالت، درد و دغدغه اجتماعی مجال بروز یافته؛ اما درد عطار در بیان نقد و اعتراضاتش هم فلسفی، هم اجتماعی و هم ناشی از شوریدگی و درماندگی عاشقانه است.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: The satirist uses methods and tools to ridiculously explain all kinds of anomalies. Irony, as one of the rhetorical tricks of humor, is divided into many types, including existential or philosophical irony. In this kind of irony, existence, God and the action of the Almighty are the target of satire. Objection to God and complaining about the system of existence are in opposition to the subject of the meeting place of the mystics and the majority of theologians, that is, the promise to the good system.
METHODOLOGY: This article is written based on the descriptive and analytical research method and using library tools. The statistical community of the research includes Khayyam's quatrains and Attar's masnavis: Asrarnameh, Mosibatnameh, Elahinameh, and Manteq al-teyr. The present study, which has been prepared in a descriptive-analytical manner, examines the irony of existence in Khayyam's quatrains in the place of a philosopher's mental exudations in comparison with Attar's Masnavi as an extract of prominent mystical thoughts.
FINDINGS: In 21cases of using the irony of existence in Khayyam's quatrains include 12astonishments of the philosophy of life,7criticisms of the destruction of beings and 2protests against the lack of justice. In Attar's Masnavi, only once the philosophy of life has been destroyed 4 times,13 times the category of poverty, and in 5cases the bewilderment of lovers has been satirically criticized.
CONCLUSION: According to the findings Unlike Khayyam, who indirectly challenged the work and burden of existence by referring to the heavens and the universe, she openly targeted God in the form of a narration with a sarcastic tone and took advantage of the safe position of the free rationales. Philosophical sadness is much more pronounced in the quatrains containing the irony of Khayyam's existence, and only in two quatrains involving the lack of justice, his pain and social concern can be expressed; But Attar's pain in expressing his criticisms and objections is both philosophical and social, as well as caused by romantic passion and helplessness.
خلاصه ماشینی:
مقاله پژوهشي تحليل مقايسه اي آيروني هستي در رباعيات خيام و مثنويهاي عطار سيده سميه شريفي، بتول مهدوي *، فرزاد بالو گروه زبان و ادبيات فارسي، دانشکده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي، دانشگاه مازندران ، بابلسر، ايران .
خيام بعنوان فيلسوف و شاعري حکيم ، حيرت و ترديد و اعتراض خود را نسبت به نظام احسن يا اتقان صنع در رباعيات خويش مطرح کرده و به سبب نگرش و ديدگاه فلسفي ويژة خود، در معرض مخالفت و نکوهش قرار گرفته است ؛ اما عطارِ عارف و باورمند به اتقان صنع را در خلال مثنويهاي عرفانيش ، ناباورانه در جايگاه منتقد و مصلح اجتماعي معترض به هستي مييابيم .
هدف از اين پژوهش ، بررسي توصيفي-مقايسه اي آيروني هستي در رباعيات خيام و مثنويهاي عطار است که ضمن بيان اعتراضات اين دو شاعر نسبت به نظام احسن و وجود انواع شرور، به اشتراک و اختلاف آنان در نوع اعتراض و رويکرد آنها از حيث محتوا و روش تبيين اعتراض نيز پرداخته ميشود.
در ديدگاه فلسفي خيام ، درونمايه هايي نظير حيرت از فلسفۀ حيات و نقد آفرينش ، اعتراض به انهدام موجودات و بيعدالتي با آيروني هستي بيان شده است که در ادامه به آنها پرداخته ميشود.
با دقت به درونمايۀ حکاياتي که با شگرد آيروني هستي تبيين شده ، موارد ذيل محل اعتراض عطار از زبان ديوانگان شوريده سر بوده است : حيرت از فلسفۀ حيات و نقد آفرينش ، اعتراض به انهدام موجودات ، فقر و تهيدستي و سرگشتگي عاشقانه .