چکیده:
تتساءل هذه المقالة عن وجود أساسیات یتقاسمها کل من اللسانیات المعرفیة والتحلیل النقدی للخطاب، کما تبحث إمکانیة التوفیق بینهما. یمکن للتحلیل النقدی للخطاب أن یجعل اللسانیات أکثر وعیا بخصوصیتها، مع توجیهها بشکل أکبر نحو السیاق الاجتماعی، لتقوی بذلک توجها تحلیلیا للمعنی مرتبطا بالسیاق. کما یمکن لنماذج اللسانیات المعرفیة أن تمنح للتحلیل النقدی للخطاب أدوات من أجل منح الصبغة النظریة للمفاهیم التحلیلیة من قبیل التمثیلات الاستعاریة والسیاق. علاوة علی ذلک، یمکن أن یکون التولیف بین التخصصین أمرا ممکنا إذا ما تقاسما میدانا معینا. فالتوافق الممکن ینبغی أن یُجری فی المجال الذی تتجسد فیه أوجه التضارب النظری.
این مقاله درپی پاسخ به این پرسش است که ایا زبانشناسی شناختی و تحلیل گفتمان انتقادی هیچ وجه اشتراکی دارند یا خیر و همچنین به بررسی ترکیبهای ممکن بین انها میپردازد. تحلیل گفتمان انتقادی میتواند چهارچوب شناختی را خودانعکاسی سازد و بیشتر ازطریق تقویت تحلیل معنایی بافتمدار، ان را بهسمت بافت اجتماعی سوق دهد. مدلهای زبانشناسی شناختی میتوانند ابزارهایی را برای نظریهپردازی مفاهیم تحلیلی مانند نمودهای استعاری و بافت دراختیار تحلیل گفتمان انتقادی قرار دهند. بهعلاوه، درصورتیکه این دو گرایش از یک حوزهی مشترک برخوردار باشند، ترکیب میتواند گزینهی احتمالی دیگری باشد. این سازگاری باید در سطح تباینهای نظری صورت گیرد.
This paper asks whether the Cognitive Linguistics and Critical Discourse Analysis share any common basics and investigate a possible synthesis between them. The Critical Discourse Analysis can make the cognitive framework self-reflexive and more oriented towards the social context, reinforcing a contextualized analysis of meaning. The Cognitive Linguistics models can offer tools to Critical Discourse Analysis for theorizing analytical concepts like metaphorical representations and context. Furthermore, a synthesis will be a possible option if the two disciplines share a common domain. The accommodation must be made at the level of theoretical inconsistencies.