چکیده:
ولایت و ختم آن در عرفان، به ویژه در آراء و اندیشههای عرفانی محیی الدین بن عربی (۶۳۸-۵۶۰ق) از مسائل بسیار مهم است. نظریه او موجب اختلاف آراء فراوان شده به گونهای که شاگردان و شارحان وی، سخنان مختلفی در اثبات یا رد آن، مطرح کردهاند. آن چه بیش از همه در نظریه ولایت در عرفان ابن عربی اهمیت دارد، تعیین خاتم ولایت الهی محسوب میشود. در این مبحث، نام حضرت عیسی و امام علی و حضرت مهدی علیهم السلام مطرح است. طرح این نام ها، نشان دهنده تمایلات مذهبی نقّادان نظریه ختم ولایت ابن عربی است. از همه مهم تر، عارفان شیعی به حسب بررسی این نظریه، آراء متفاوتی مطرح کردهاند. آن گونه پیداست، آنان معتقدند ختم ولایت، در امام علی علیه السلام و فرزندان ایشان از جمله امام مهدی علیهما السلام است.
خلاصه ماشینی:
رویکرد به سخنان ابن عربی در این مسأله، تا اندازه زیادی موجب پدیدار شدن مباحثی در عهد پس از وی تا دوره اخیر در مسائل مهم عرفان از جمله ولایت و تقسیم خاص و عام و أخص آن و تعیین مصداق هر یک شده است.
حال با توجه به این مطلب که نزدیکترین مظهر به حقیقت مقدس محمدی همانا حقیقت مظهر علوی است که در وجود مقدس حضرت علی «علیه السلام » و فرزندان مطهرش - که قدوه و پیشوای آدم عالم هستند - تبلور یافته است، لذا کسی جز حضرت امیر مؤمنان علی «علیه السلام » شایستگی آن را ندارد که خاتم ولایت مطلقه محمدیه باشد خصوصا با توجه به این که این معنا در احادیث نبوی حتی از طریق اهل سنت، نیز وارد شده است که تعداد آنها کم هم نیست به نظر ابن عربی تنها خاتم رسولان صلّی الله علیه و آله و سلّم شایسته چنین علمی است و کسی قادر به درک آن نیست.
تلاش شارحان ابن عربی نیز در این باره با بررسی مسأله تجلی در عرفان آغاز شده و در ادامه به ختم ولایت منجر شده است.
جوهره سخن شارحان شیعی ابن عربی آن است که نمی توان حضرت عیسی علیه السلام را مظهر خاتم ولایت دانست زیرا ایشان از ختم نبوت دور است.
قرب مادی و معنوی به ختم نبوت برای آنان اهمیت فراوان داشته و از این رو حضرت علی علیه السلام را خاتم ولایت محمدیه میدانند زیرا واجد هر دو قرب مادی و معنوی به پیامبر اکرم صلّی الله و علیه و آله و سلّم است.