چکیده:
افراسیاب یکی از شخصیتهای اصلی شاهنامه است که طبق تعاریفی که در دست است ضدقهرمان شاهنامه محسوب میشود که نماد شر و بدی است و جنبههای تاریک وجود او به نمایان شدن بخشهای روشن وجود شخصیتهای مقابلش از جمله کیخسرو کمک میکند این پژوهش که به روش کتابخانهای انجام شده تلاش کرده است که با باز کردن لایههای مختلف رفتاری او به تحلیل شخصیت وی تحلیلی از این شخصیت مهم و تاثیر گذار شاهنامه به دست دهد.
خلاصه ماشینی:
10 مورد از داستانهایی که در از رنگ گل تا رنج خار آنها نام برده شده است افراسیاب را به عنوان شخصیت در خود دارند و به ترتیب قرارگرفتنشان در شاهنامه مورد بررسی قرار میگیرند جنگ رستم وافراسياب ايـن داستان در شاهنامه بعد از داستـان «پادشاهـي كيكـاووس ورفتـن او بـه مـازندران» آورده شـده است.
در ايـن داستان جـلـوههای گوناگوني از شخـصيت افـــراسياب آشـكـار میشـود، او در ابتـدا فـرمانـدهي با شهامت است كـه میخـواهـد هـم از حـق خـود دفاع كنـد (او چون نواده تور فرزند فريدون است خود را براي پادشاهي بـر ايران از كاووس محقتر میبيند) و هم دشمـن را غـافـلگـير كنـد وشكست دهد اما بعدازرويارويي با رستم وقتي در میيابد كه تـاب رويـارويي با او را ندارد، شهـامت و سرسختـي را بي فايده میبيند و میگريزد.
در اين داستان افراسياب نقش بسزايـي نـدارد فـقط با توجه به گفتههای پيـران تلاش میكند جلوي رسيدن كيخسرو به ايران را بگيرد كه موفـق نمي شودو این نشان میدهد که در این داستان او دارای شخصیتی ایستاست داستان فرود در اين داستان بعد از كشته شدن فرود- فرزند سياوش از جريره- طوس به كاسه رود حملـه میكند و افراسياب آگـاه میشود و پيران را با صد هزار سوار به مقابله با طـوس میفرستد و وقتي آگاهـي میيابد كه ايرانيان ديده بان وطـلايه ندارند در شـب به آنـان حـمله میكند و جنگـي بــزرگ درمي گيرد و ايرانيان شكست میخورند وقتي خبر به كيـخسرو میرسـد سپاهـداري را به فـريبـرز میدهد و طـوس را سـرزنـش و زنـدانـي میكند فـريبرز با پيـران صحبت میكند و قرار میشـود دو سپاه يك مـاه استراحـت كنند.