چکیده:
محبوبه اسماعیلی یکی از شاعران موفق هرمزگان است که تا سطح کارشناسی ارشد تحصیلات ادبی دارد. اﺳﺎﺳﻲﺗﺮﻳﻦ ﺑﻦﻣﺎﻳﺔ ﺷﻌﺮ ایشان، زنانگی است که اﻳﻦ شاخصه در ﺑﻴﺸﺘﺮ غزلها و رباعیهای وی دﻳﺪه ﻣﻲﺷﻮد و اﮔﺮ ﺧﻂ ﺳﻴﺮکتب شعر وی را ﭘﻲ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ میﺑﻴﻨﻴﻢ ﻛﻪ اﻳﻦ اﻧﺪﻳﺸﻪ از آﻏﺎز ﺗﺎ ﭘﺎﻳﺎن ﺑﺎ او ﺑﻮده اﺳﺖ. ﺑﺎ اﻳﻦ ﺗﻔﺎوت ﻛﻪ ﺑﺎزﺗﺎب آن در ﻫﻤه اﺷﻌﺎرش ﻳﻜﺴﺎن ﻧﻴﺴﺖ و در کل ما ﺑﺎ ﺷﺎﻋﺮی روﺑﻪ رو ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺑﺎزﮔﻮﻛﻨﻨﺪه دردﻫﺎی ﺷﺨﺼﻲ و اﺣﺴﺎﺳﺎت زﻧﺎﻧﻪ و دﻳﮕﺮ اﻧﺪﻳﺸﻪهای اﻧﺴﺎﻧﻲ و ﭘﻮﻳﺎ است ﻛﻪ در واقع ﻣﻨﻌﻜﺲ ﻛﻨﻨﺪة دردﻫﺎ و دﻏﺪﻏﻪ ﻫﺎی ﺷﺎﻋﺮی اوﺳﺖ. در این مقاله با روش تحلیل محتوا و با ابزار کتابخانه به بررسی زنانگی در غزلها و رباعیات چاپ شده محبوبه اسماعیلی میپردازیم ومعلوم میشود حس زنانگی، حرمت عشق و اعتراض نسبت به بعضی از تبعیضها در اشعار این شاعر موج میزند از این رو آثار ایشان در صورت معرفی درست، میتواند در سطح گسترده مخاطبان زیادی بخصوص در بین خانمها داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
بعد از تو اندوهي شبيه تو مرا بوسيد انگار بعد از تو مرا همواره محرم بود من؟ نه، همان زن؟ نه، همان رسواي بی پروا بعد از تو رسواتر از آنچه میسرايم بود شايد خدا روزي به خاطر آورد اين زن مثل تمام بندهها يك عمر آدم بود (همانجا) در غزلی دیگر باز با یک عاشقانه ی اسطوره ای دیگر تلمیح میکند و معشوق خود را خسرو میداند؛ اما خود را شیرین نمی داند و از تضاد زیبایی استفاده میکند که در ذیل ذکر شده: اگرچه تلخم اما او برايم خسرو پرويز است و قلبش از من بي ذوق بي احساس لبريز است پر از عطر گُل محبوبهی شبهاست در هر فصل دريغ از اينكه فصل رويش محبوبه پاييز است (همان، 29) اسماعیلی در غزلی دیگر سراسر دادخواه از ظلم هایی که به زنان میشود و تفاوت هایی که قائل میشوند و فریاد آزادی سر میدهد و دیگران را نیز به آزادی از این ظلم که در جهان است فرا میخواند: ميخواهي اما قدرتي در دست و بالت نيست با عشق سر كردن به حد سن و سالت نيست بايد بسازي و بسوزي و بميري، آه يعني وجودت خالي ازاين چند حالت نيست دنيا به نفع او هميشه بوده اما تو تو همچنان افسردهاي و اين عدالت نيست آزاد بايد بود اي دوشيزهي معصوم وقتي عزيز تو مقيد در قبالت نيست آن روزها، اين روزهاي بي سرانجام است؟ آن روزها رفتند و تو عين خيالت نيست (همان، 41) اسماعیلی در غزل معشوق را نفرین میکند و هم تهدید میکند که آه وی مایه تباهی او میشود و او را از خیانت بر حذر میدارد و از عشق ورزی به دیگران منع میکند و از تنها سلاح زنان در زمانی که به مرحله حسادت از عشق به یار میرسند استفاده میکند که همان آه و نفرین است: به رو سفيدي من يا به رو سياهي تو؟ رسيده است زني بر سر دو راهي تو مراكه جاي خودم، هم، رقيب جاي خودش چگونه سر بكنم با زياده خواهي تو؟ چگونه میشود از يك حرم سراي بزرگ تلاش كرد به اثبات بي گناهي تو؟ چگونه میشود از كشورم گذر بكند كسي كه ديده مرا فرّ پادشاهي تو؟ چقدر حاتم طايي شده است دريايت كه پهن مانده در اين بين سفره ماهي تو؟ نه ساده نگذر از آن خاطرات، میترسم كه بي پناهي من هست بي پناهي تو بيا و مرد بمان و مرا شكنجه نده كه آه من شده مجموعهی تباهي تو (همان، 47) گاهی شاعر زندگی و محیط اطرافش را با نگاه ظریف یک زن توصیف میکند و میتوان دریافت که محل زندگی وی چگونه بوده است هرمزگان و بندر عباس و بندر و..