چکیده:
نقد روانشناختی در پی کشف عقدههای روانشناختی است که توسط شاعر یا نویسنده بر روی کاغذ جاری شده، و میزان تاثیرگذاری این عقدهها را در برخورد با متون ادیب بررسی میکند. همچنین نقد روانشناختی میکوشد تا از میزان تاثیرگذاری و تاثیرپذیری ادبیات و نحوه نگارش متون رونمایی کند. دعبل خزاعی یکی از مهمترین شاعران شیعی عصر عباسی است که از عقدههای روانی فراوانی رنج میبرد. بنا بر اهمیت موضوع نگارندگان در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به دنبال تبیین الگوی روانشناختی موجود در زندگی و اشعار این شاعر هستند. علاوهبر آن، در این پژوهش والایش یا متعالی ساختن، سرکوب، حقارت، شیوایی بلاغی آرایه تکرار و تاثیر روانی آن و خشم و تهدیدی که خزاعی بر آن چیره شده است، شرح میشود. نتایج تحقیق حاکی از آن است که، چون خزاعی میدید که حاکمان ستمگر به ناحق حکومت میکنند و اهلیت و شایستگی خلافت را ندارند و ثروت مردم را چپاول میکنند و هر جا که میخواهند با دین بازی میکنند، به همین دلیل خشم او شدید و کینه تمام وجودش را فرا گرفت و چون سکوت در برابر اعمال حاکمان را جنایتی بس بزرگ میدانست، لذا با حمل سلاح خود که همان هجا بود به دفاع از حقانیت پرداخت و بدینوسیله با آنها به مقابله برخاست. به همین دلیل حاکمان سعی در صدمه زدن به او داشتند، بهگونهای که دعبل نیز گوشهگیر شد، اما هنگامی که نظارهگر اموری بود که حاکمان به نام دین انجام میدادند، دست از هجا برنمیداشت.
اهداف پژوهش:
شناخت آن انگیزههای روانی اصلی که دعبل خزاعی را به آغوش تنهایی، بیگانگی و شکایت از همه چیز سوق داد.
آشنایی خواننده با تعریف تفاخر و سپس مکانیسم دفاعی، بدبینی، بیگانگی، شکایت و دلتنگی و شواهد آنها.
سوالات پژوهش:
نتیجه بدبینی و سرکوب جامعه استبدادی و سلطنتی دوره عباسی چیست؟
سازوکار روانی دعبل خزاعی برای دفاع از خود، مذهب و اعتقاداتش چیست؟