چکیده:
شهراهواز در دهههای گذشته با توجه به در مرکزیت قرار گرفتن استان، مها جرتهای بیرویه روستا- شهری، نرخ بالای رشد جمعیت، عدم سیاستگذاریهای صحیح و متناسب با استاندارهای شهرسازی و عدم رعایت سرانهها و تراکمهای شهری تغییرات زیادی را در کاربریهای اراضی خود تجربه نموده است، بطوریکه فضای مسکونی نسبت به سایر کاربریها تغییرات زیادی داشته است. این امر باعث گردیده است تا زمینهای کشاورزی مرغوب زیادی از شهر اهواز زیر ساختمانسازیهای غیراصولی شهری قرار گیرد. بههمین منظور، هدف پژوهش حاضر ارزیابی مولفههای موثر بر تغییر کاربری مسکونی شهری (نمونه موردی: کلانشهر اهواز) است. روش انجام پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده که اطلاعات آن از طریق مطالعات کتابخانهای و از طریق تکمیل پرسشنامه جمعآوری گردیدهاست و جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون T و از رویکرد آماری مدلسازی معادلههای ساختاری (SEM) استفاده شد. نتایج نشان داد که الگوی مفهومی پژوهش از برازش مطلوب برخوردار است. از طرف دیگر، نتایج نشان داد که بین مولفههای پژوهش حاضر با تغییرات کاربری مسکونی شهری رابطهی مثبت و معناداری وجود دارد؛ و همچنین نتایج آزمون تی تک نمونهای نشان داد که بالاترین میانگین و در نتیجه بیشترین تاثیر بر تغییر کاربری مسکونی به ترتیب مربوط به عامل محیطی (با میانگین 01/4)، عامل اقتصادی (96/3)، عامل اجتماعی (86/3) و عامل فرهنگی (52/3) بود. مطابق نتایج بیشترین تاثیر مربوط به عامل محیطی و کمترین تاثیر مربوط به عامل فرهنگی بود. بنابراین جهت انجام اقدامات لازم نیازمند توجه جدی مدیران و برنامهریزان شهری و منطقهای است.
In the past decades, due to being in the center of the province, indiscriminate rural-urban migrations, high population growth rate, lack of correct policies in accordance with urban development standards, non-compliance with per capita, and urban densities, Ahvaz city has experienced land changes, so that the residential space has changed a lot compared to other land uses. This has caused a lot of high-quality agricultural land in Ahvaz city to be placed under non-original urban constructions. For this purpose, the aim of the current research is to evaluate the factors affecting the change in urban residential use (case study: Ahvaz metropolis). The research method was descriptive-analytical, the information of which was collected through library studies and by completing a questionnaire. The T-test and the statistical approach of Structural Equation Modeling (SEM) were used for analyzing the data. The results showed that the conceptual model of the research has a good fit. On the other hand, the findings revealed that there is a positive and significant relationship between the components of the current research and urban residential use changes. Also, the results of the T-Tech test demonstrated that the highest average and, as a result, the greatest impact on the change in residential use was related to the environmental factor (with an average of 4.01), the economic factor (3.96), the social factor (3.86), and cultural factor (3.52). According to the results, the greatest impact was related to the environmental factor and the least impact was related to the cultural factor. Therefore, in order to take the necessary measures, serious attention from urban and regional managers and planners is required
خلاصه ماشینی:
Franco et al, 2020) گسترش زمینهای ساخت و ساز شهری به زمینهای زیر کشت و زمینهای حاشیه شهری تجاوز میکند (Lambin & Meyfroidt,2010:112) و برخی از شهرها به شکل "گسترش یک کیک بزرگ" به سمت بیرون گسترش می یابند (Xue et al,2022 ) در واقع کاربری اراضی از مهمترین عواملی است که انسان از طریق آن منابع طبیعی را تحت تأثیر قرار میدهد و ارزیابی روند تغییرات آن نیز فرایندی است که منجر به ایجاد درک صحیحی از نحوه تعامل انسان و محیط طبیعی میشود که این مسئله در مناطق حساس زیستی از اهمیت بیشتری برخوردار است (سپهری صدر 1 ، 2020: 19).
بیشتر این تغییرات در کاربریهای اراضی در جهت توسعه شهری و از بین بردن محیط زیست طبیعی انجام شده است؛ بنابراین برنامهریزان را بر آن داشته است تا با مطالعه بر روی اراضی، عوامل موثر بر تغییر کاربری مسکونی را بررسی کند و از نتایج به دست آمده برای شناخت راهکارهای مبارزه با این تغییرات مخرب بهره برند (کیانی سلمی و ابراهیمی، 2018: 72).
ابراهیم زاده و قاسمی قاسموند 2 (2017) در مقالهی خود به تحلیل و ارزیابی وضعیت کاربری اراضی شهری با تأکید بر پایداری کاربری مسکونی شهر سامان پرداختهاند که نتایج پژوهش آنها نشان داد که گرچه به لحاظ کمی کاربری مسکونی در شهر سامان سرانه مطلوبی دارد اما به لحاظ کیفی کمبود خدمات شهری امری محسوس میباشد و عدم Pourmohammadi and Mahmoudzadeh Ebrahimzadeh and Ghasemi Ghasimond تعادل فضایی و نابرابری در توزیع خدمات شهری و کاربریها در نواحی چهارگانه این شهر مشهود میباشد.