چکیده:
در فقه اسلامی، مشروع بودن طلاق، اجماعی است، اما فقها در مورد حکم تکلیفی طلاق، اختلاف نظر دارند. بررسی دیدگاه فقها نشان میدهد که اختلافنظر آنان در این باب، غالبا مبتنی بر حدیث مشهور «ابغض الحلال الی اللّه تعالی الطّلاق» و احادیث مرتبط با آن است.
از آنجایی که طلاق، امری مبتلا به در همهی جوامع و تمامی عصور است، بررسی سندی و محتوایی این احادیث، ضروری است. بررسی سندی نشان میدهد که روایات این باب غالبا دارای اشکالات سندی است. از حیث محتوا نیز باید گفت که مضمون "حلال و مبغوض بودن طلاق در آن واحد"، منطقی به نظر نمیرسد. به علاوه، معقول نیست که همهی طلاقها حکم واحد داشته باشند؛ چه، عقلا و شرعا حکم طلاقی که از روی هوا و هوس و به قصد التذاذ و تنوع طلبی ایقاع شده با طلاقی که از سر ضرورت و برای پایان یک زندگی مشقتبار صورت گرفته تفاوت دارد. پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی صورت پذیرفته و در آن به بررسی سندی و محتوایی حدیث «ابغض الحلال...» و روایات همسو با آن پرداخته شده و به این نتیجه رسیده است که طلاق بسته به مورد میتواند احکام مختلفی به خود گیرد.
Although, Islamic jurisprudence scholars agree on the permissibility of divorce in Islam, they adopt different views on what type of Islamic ruling it should be assigned. A close analysis of the scholars’ stances reveals that their lack of consensus on this issue is mostly based on the popular hadith of “ابغض الحلال...” and other related hadiths. These hadiths mostly have issues with their chain of narrators. Moreover, they are paradoxical in nature due to considering divorce both halal and at the same time a much-hated act. Such a paradox defies logic. Still another point that defies logic and wisdom is to consider the same type of Islamic ruling for a divorce based on whims and a divorce which is well-justified in Islam. Needless to say that the first one lacks any Islamic justification. The present study, which adopts a descriptive-analytical approach, first scrutinizes the narrations related to divorce from both content and their chain of narrators’ points of view, and then concludes that in different situations, different types of Islamic rulings should be considered for divorce and it is too simplistic to consider it as makruh or mubah in all cases without taking their situational conditions into account.
خلاصه ماشینی:
٢-١- بررسي راويان حديث ابوداوود و بيهقي با سندي متصل و مرفوع، از کثير بن عبيد الحمصي از محمد بن خالد الوهبي از معرف بن واصل از محارب بن دثار کوفي از ابن عمر از رسول اکرم (ص ) روايت کرده اند که رسول خدا(ص ) فرمود: «أبغض الحلال إلي لله الطلاق ».
حاکم نيشابوري اين حديث را با همين الفاظ از ابوبکر محمد بن احمد بن بالويه از محمد بن عثمان بن ابي شيبه از احمد بن يونس از معروف بن واصل از محارب بن دثار از ابن عمر از رسول خدا(ص ) روايت کرده و آن را بنا به شرط مسلم ، صحيح و صحيح الاسناد دانسته است .
٢. معرف بن واصل السعدي ١؛ که مسلم و ابوداوود از وي حديث نقل کرده و بسياري همانند يحيي بن معين و ابن حبان ، وي را ثقه دانسته (ابن معين ، ٤٧٤؛ احمدبن حنبل ، العلل و معرفة الرجال ، ٣٩٤/٣؛ مسلمي ، ٢٦١/٢٨) و برخي چون عبدالله بن احمد بن حنبل نيز در مورد او تعبير "ثقة ثقة " را به کار برده اند.
يحيي بن معين در مورد او ميگويد: "ليس بشي ء"- يعني عددي نيست - (ابن أبي حاتم رازي، ٥٢٠/٥؛ ابن حجر عسقلاني ، تهذيب التهذيب ؛ ٥٥/٧) و در جايي نيز تصريح ميکند که تمامي احاديث وصافي ، از منظر او ضعيف است .
البته بايد توجه داشت : در سلسله ي سندي روايت مورد بحث ، وصل کردن سند توسط محمد بن خالد، شاذ است و بر همين اساس ، به ضعف اين حديث ، حکم کرده اند.