چکیده:
هرچند تمدن اسلامی از دیرباز شاهد تبلور آثار هنری بوده، اما در این تمدن فاقد حکمت (فلسفه) هنر دینی هستیم. با این حال میتوان براساس حکمت اسلامی درباره هنر اسلامی نظریهپردازی کرد. آموزه علتهای چهارگانه یکی از آموزههای مهم در حکمت اسلامی است که میتوان از این آموزه در هنر اسلامی بهره برد. علت فاعلی و علت غایی هنر اسلامی در نهایت به حقتعالی میرسد. علت صوری آثار هنری نیز هرچند در وهله نخست به عالم مثال میرسد، اما نهایتا این علت نیز به عالم عقل و بالاتر از آن به صقع ربوبی منتهی میشود. علت مادی آثار هنری نیز به آثار مصنوع و طبیعت میرسد.
خلاصه ماشینی:
یکی از مهمترین مبانی، مبانی هستیشناختی هنر اسلامی میباشد که مشتمل است بر مباحثی همچون عوالم هستی و رابطه هنر با این عوالم، تطابق عوالم و علتهای اثر هنری.
البته جمع این دو در هنر اسلامی تحقق مییابد که هنرمندان در عین تولید اثر هنری زیبا، از اخلاق ربانی نیز بهره دارند (رک: صدرالمتألهین، 1360الف، ص 110)؛ پنجم: واسطه انتقال هنرها از عالم غیب، پرندهای قدسی به نام عنقاست (ر.
هچنانکه غایت حکمت اسلامی، تشبه به حقتعالی است (همان، ج 3، ص 514)، در هنر اسلامی نیز غایت هنر، نه نمایش «من»، بلکه نمایش «حقیقت الهی» است که این امر را میتوان در همه علوم اصیل اسلامی مشاهده نمود.
بنابراین میتوان هنر اسلامی را عامل ارتقای آدمی (هم هنرمند و هم شاهد اثر هنری) از این جهان و سعادت او در آن جهان دانست که آدمی را به پیروی از عقل و حکمت وا میدارد و او را به مرتبه مؤمن حقیقی میرساند.
این امر تا آنجاست که در حکمت هنر اسلامی، زیبایی نیز در راستای کمال شاهد اثر هنری است و صرفاً یک عامل تفننی و تصنعی نیست.
با این اوصاف از منظر عرفانی، در هنر اسلامی خداوند فاعل حقیقی اثر هنری است و هنرمند تنها فاعل بالمجاز اثر میباشد.
برای یافتن علت غایی اثر هنری در عالم هنراسلامی باید گفت که هنر اسلامی معراج هنرمند و همچنین طریقی برای کمال شاهد اثر است.