چکیده:
تبیین علم پیشین الهی از دشوارترین مسایل فلسفه و کلام بهشمار میآید و اندیشمندان مختلف به بررسی آن پرداختهاند تا از غموضات آن بکاهند. در این میان برخی علم پیشین الهی را ذاتی و برخی مغایر ذات دانستهاند. در میان قایلان به علم پیشین مغایر، برخی آن را متصل به ذات و برخی منفصل از ذات ترسیم کردهاند. ما در این مقاله ابتدا اجمالا به نظریات مختلف ارایهشده در بحث علم الهی اشاره کرده و سپس علم پیشین مغایر متصل و علم پیشین ذاتی را مورد مداقه و بررسی قرار داده، ویژگیهای هریک را منقح ساختهایم و در پایان با ذکر ادله و قراینی محکم اثبات کردهایم که ابنسینا و صدرالمتالهین به علم پیشین ذاتی و علم پیشین مغایر متصل معترفاند و در قبول این دو علم البته هر علم در جایگاه خود، هم داستان و همزبان هستند.
خلاصه ماشینی:
ک: صدرالمتألهین، 1425ق، ج 6، الموقف الثالث؛ طباطبائی، 1392، مرحله دوازده، فصل یازده)؛ نظر چهارم: فرفریوس در بحث علم الهی معتقد بود که علم الهی از طریق اتحاد صورتهای عقلی اشیا با ذات واجب محقق میشود؛ بنابراین ایشان علم واجب به ماسوای خود را حصولی میدانست ولی قائل بود که رابطه معلوم با عالم نه عروض است، نه عینیت، نه غیریت و نه جزئیت، بلکه به نحو اتحاد است (ر.
ک: صدرالمتألهین، 1425ق، ج 6، الموقف الثالث؛ طباطبائی، 1392، مرحله دوازده، فصل یازده)؛ نظر پنجم: شیخ اشراق قائل بود که خداوند در مقام ذات فقط علم اجمالی به مخلوقات دارد؛ یعنی قبل از آنکه موجودات خلق شوند خداوند فقط علم اجمالی (مبهم) به آنها دارد، اما پس از آفرینش موجودات عالم همان وجود اشیا (اعم از مجرد و مادی) علم واجبتعالی میشوند.
ک: صدرالمتألهین، 1425ق، ج 6، الموقف الثالث؛ طباطبائی، 1392، مرحله دوازده، فصل یازده)؛ نظر هشتم: طبق این نظر خداوند سبحان در مقام ذات قبل از ایجاد فقط علم اجمالی به مخلوقات و ماسوای خود دارد و علم تفصیلی واجب فقط بعد از ایجاد مخلوقات حاصل میشود.
ابنسینا و صدرالمتألهین برای جلوگیری از رهیافت تکثر به ذات الهی، پاسخ دیگری را مطرح کردهاند و آن اینکه صدور این علم (صور الهی کثیر که همان علم پیشین مغایر متصل هستند) به نحو ترتب علّی و معلولی است؛ یعنی همانطور که خود اشیا در صورت تحقق رابطه طولی دارند این صور الهی نیز منطبق بر نظام عینی بوده و طولی است.