خلاصه ماشینی:
"این نگره مبتنی بر یک نظریه ساختار شناسانه نسبت به دین میباشد که علم و دین را از جهت روش، غایت، موضوعات و حتی نظریه گرایی یکسان دانسته و یکسانی ساختاری آندو را دلیل روشن بر این مهم مییابند که میباید تفسیر و تبیین پدیدههای متفاوت و مختلف که به وسیله «علم و دین» صورت میپذیرد، موافق، معانق و همسو باشند.
به هیچ مفهوم هر قدر هم که وسیله ارزشمندی در توصیف شیوه دریافتها و در یافتههای ما باشد مادامی که معاد ادراکی آن تحقیقا بر ما معلوم نشده است نیاید وجودطبیعی خارجیبهآن نسبتدهیم»12 ابزار انگاران چون فلسفه تحلیل زبان که به نقش و کارکرد زبان میپردازند، هر چند نسبت به پوزیتیویستها دائره را وسیع میگیرند، ولی برای نظریه نقشی جز پیشبینی، هدایت، تنظیم و کنترل فنی مشاهدات و آزمونها قائل نمیباشند.
چون طرفین ارتباط خود مصاب به دو ویژگی یادشده میباشد با توجه به مطالب یاد شده قوانین علمی کاربرد، کارکرد و ویژگیهای زیر را دارد: 1ـ پیشبینی رفتار پدیدهها را میسر میسازد مثلا قانون بویل رفتار مولکولهای گاز موجود در ظرف معین، تحت حرارت ثابت و فشار زیاد را پیشبینی میکند و میگوید در لحظات آینده مولکولهای گاز مذکور فشرده خواهند بود.
هر چند مشاهدات و تجربیات در «علم و دین» وجود دارد ولیکن تفاوتها و تمایزهای اساسی میان آنها مشهود است که پنج مورد یاد شده مبتنی بر همین تغایرها میباشد.
معنای این سخن آن است که پارهی از مسائل وگزارههای دین قابلیت آزمون تجربی حسی رابطور جمعی دارند مانند و نیز: «واذا مس الانسان الضر دعانا لجنبه او قاعدا او قآئما فلما کشفناعنه ضره مرکان لم یدعنا الی ضر مسه»(یونس 12) در هر دو آیه شریفه ویژگی یاد شده برای انسان تحقیق پذیرند."