چکیده:
دانش معرفتشناسی به سبب غایتی که در پی آن است، از اهمیت بالایی برخوردار است تا جایی که هیچ دانشی از آن بینیاز نیست؛ زیرا معتبر بودن گزارههای دیگر علوم، در گرو مسئله ارزش شناخت و معیار صدق است که مهمترین مسئله «معرفتشناسی» است. در این مقاله، تمام ابعاد این دانش ازجمله پیشینه، موضوع، روش، مسئله، تعریف و غایت را بیان کردهایم و برای معرفی بیشتر آن، با دیگر علوم مرتبط همچون منطق، فلسفه، روانشناسی ادراک، هستیشناسی علم و فلسفه علم مقایسه کردهایم و به این نتیجه رسیدهایم که با وجود مشابهتهایی که بین این علوم و معرفتشناسی وجود دارد، تداخلی بین آنها اتفاق نمیافتد. همچنین مشخص شد که ملاک صدق گزارهها، که مهمترین ثمره این دانش است، ارجاع با واسطه یا بیواسطه معلومات به علم حضوری است.
The science of epistemology, due to the goal it pursues, is of great importance, because no science is needles of it. This is due to the fact that the validity of propositions in other sciences is dependent on the value of knowing and criterion of verity, which is the most important issue in epistemology. In this article, we have stated all dimensions of this science – including its background, subject, method, problem, definition and ultimate goal – and to introduce it more, we have compared it to other related sciences such as logics, philosophy, psychology of perception, ontology of philosophy, and philosophy of science to conclude that despite similarities between those sciences and epistemology, there is no overlap between them. Besides, it was clarified that the criterion for verity of the propositions, which is the most important fruit of this science, is direct or indirect reference of what is known to the intuitive knowledge.
خلاصه ماشینی:
چيستي «معرفت شناسي» و تمايز آن از 1 دانش هاي همگن ، با تأکيد بر مهم ترين ثمره آن ٢ محمد خاني مهدي احمد خان بيگي ٣ چکيده دانش معرفت شناسي به سبب غايتي که در پي آن است ، از اهميت بالايي برخوردار است تا جايي که هيچ دانشي از آن بينياز نيست ؛ زيرا معتبر بودن گزاره هاي ديگر علوم ، در گرو مسئله ارزش شناخت و معيار صدق است که مهم ترين مسئله «معرفت شناسي» است .
٢. پيشينه معرفت شناسي اگرچه معرفت شناسي به عنوان رشته اي مستقل از علوم فلسفي و به صورت مدون ، سابقه طولاني در تاريخ علم ندارد (مصباح يزدي، ١٣٩٥: ٦٨)، مهم ترين مسئله آن ، يعني ارزش و اعتبار معرفت ، از زمان پيدايش فلسفه به صورت پراکنده در ضمن ديگر مباحث مورد بحث و گفت وگو بوده است ؛ از باب نمونه ، مسئله «راه ها و ابزارهاي معرفت بشري»، که يکي از مهم ترين مباحث معرفت شناسي است ، پيش از سقراط نيز مطرح بوده است (حسين زاده ، ١٣٨٥: ٣٨).
نتيجه اينکه معرفت شناسي هيچ مبدأ تصديقي (اصل موضوعي) نيز ندارد (مصباح يزدي، ١٣٨٧: ١٥٨/١)؛ هرچند بر چندين گزاره مبتني است که جزو اصول متعارفه اند، مثل «واقعيتي هست »، «انسان واقعيت دارد»، «انسان درباره خود و اصل واقعيت انديشه ميکند» (جوادي آملي، ١٣٩٠: ٢٦٨).