چکیده:
زنون بپیروی از استادش پارمنیدس، مسئلة حرکت را بچالش کشیده و در ضمن چهار استدلال، ايرادات خود را كه در واقع پارادوكسهاي اين نظريه بود، سامان داد. این پارادوکسها که انکار یک مسئلة بدیهی (یعنی حرکت) بشمار میرفت با واکنشهایی مواجه شدند. در این نوشتار نخست به دو مورد از پارادوکسهای زنون اشاره میشود، سپس پاسخهای برخی اندیشمندان از ادوار مختلف نقل میگردد. این پاسخها عبارتند از: پاسخ ارسطو که موقعیت بالفعل و بالقوة حرکت را از هم تفکیک نمود و پاسخ ریاضی که به مفهوم «اندازههای بینهایت کوچک» متوسل گردید. کانت نیز در آنتینومیها به این مشکل اشاره کرده است. در ادامه نظریة «جمع تحلیلی خطی» تبيين ميشود. این نظریه از دو مؤلفه تشکیل شده است؛ 1) فاصلة بین دو نقطة انتقال، تا بینهایت قابل تقسیم است اما همواره قدر مطلق فاصلة پسین کوچکتر از قدر مطلق فاصلة پیشین است. 2) از آنجا که نامتناهی بودن تقسیم، تحلیلی است نه ترکیبی، حدّ جمع این فاصلهها نیز مساوی با فاصلة آغازین خواهد بود. براساس این نظریه، از آنرو که حرکت، تهی از راستا و حدود پیوسته نیست، در هر لحظه، انتگرال حدی مسافت پیموده میشود و حدود تحلیلی و متوالی و غیرمتناهی مسافت، استیفا میگردند. سنجش اين پاسخها نیز بخش دیگری از این نوشتار است.
Zeno challenged the problem of motion following his master Parmenides and presented his criticisms of the theory of motion based on four arguments that in fact introduced the paradoxes of this theory. These paradoxes, which contradict an evident problem (motion) , provoked some reactions. This paper initially refers to two of Zeno’s paradoxes and then presents the responses provided by some thinkers of different periods. In his response to Zeno’s paradoxes, Aristotle separated the actual and potential runs of motion and, following a mathematical approach, resorted to the concept of infinitely small sizes. Kant has also referred to this problem in his antinomies. Secondly, the authors explain the theory of linear analytic summation, which consists of two elements: 1) The distance between two points of transfer can be divided infinitely; however, the absolute value of the subsequent distance is always smaller than the absolute value of the previous distance; 2) since the infinitude of the division is of an analytic rather than a synthetic nature, the summation limit of these distances will be equal to the initial distance. Based on this theory, as motion is not free of direction and continuous limits, an integral limit of distance is traversed at each moment, and the analytic, successive, and infinite limits of distance are determined. The final section of this paper is intended to evaluate the responses given to the paradoxes.
خلاصه ماشینی:
بازة «AB» (در مثال گذشته) اگرچه با تحلیل عقلی، در داخل خود بینهایت عضو (= مسافتهای بیکران کوچک شونده) دارد، لکن این اعضاي بینهایت، نمیتوانند بازة اوّل (AB) را کوتاه و بلند کنند، چون این عدم تناهی ناشی از تحلیل عقل است که حکم میکند بازة اوّل (AB) میبایست از بازههایی دیگر برآمده باشد، چراکه از امر بیبُعد، بُعد تشکیل نمیشود؛ چنانکه فیلسوفان به طرفداران اجزاء لایتجزا نیز چنین پاسخ گفتهاند.
پاسخ نظریة «جمع تحلیلی خطی» به پارادوکسهای زنون بدین شرح است: پاسخ به بخش اول: حرکت نه یک حقیقت گسسته بلکه یک واقعیت پیوسته است؛ چنانکه در شرط نخست گذشت.
حرکت (یا هر پیوستة خطی دیگر) از آنرو که امری پیوسته و متصل است، اگر در طرف کاهش تحلیلی به حدّ واحد صفرم برسد، پیوسته نخواهد بود، چون لازم میآید که فاصله از صفرها تشکیل شده باشد، درحالیکه از صفر ـهر چند که بینهایت صفر هم باشندـ هیچ امتدادی حاصل نمیشود.
از دیدگاه صاحب این نظریه: «اگر فرض شود فواصل حرکت بصورت بالفعل بینهایت باشند، باز هم در حرکت همة حدود و فواصل استیفا میشوند و جمع تحلیلی فواصل اگر کاهشی باشند، انتگرال این فواصل مساوی است با قدر مطلق مسیری که متحرک طی کرده است» (همانجا).
ارسطو تفکیک بین زمان و مسافت را برمیدارد و معتقد است آنجا که زنون میگوید: یک شیء ممکن نیست اجزاء نامتناهی را در زمان متناهی طی کند یا با آنها مماس گردد، بر مقدمة غلط استوار است، زیرا مقدار و زمان و بطور کلی هر شيء متصل، به دو معنی نامتناهی خوانده میشود: یا به این معنی که شيء متصل بطور نامتناهی قسمتپذیر است و یا بدین معنی که آن شيء از جهت نهایاتش نامتناهی است (همان: 251).