چکیده:
هرمنوتیستهای قصدگرا و تأویلگرایان مسلمان گرچه هردو به دنبال فهم مراد و قصد مؤلّف از متناند، ولی مبانی تفسیری مکاتب، امر تعیین کننده برای تفاوتهای تفسیریاند. از این رو شناخت مبانی این دو مکتب، هدف این مقاله قرار گرفت و نسبت بین این دو مکتب تأویلی از نظر مبانی مورد بحث و تحلیل مقایسهای قرار گرفت. در مقایسۀ پیشفرضهای دو مکتب نشان داده شد که در برخی مبانی همچون فهم پذیری متون، مبنا بودن زبان در فهم و قصد، عینی بودن معنا، معنای نهایی متن، نسبی بودن فهم از متن، اشتراک دارند؛ ولی در برخی مبانی همچون تاریخی نگری، ابتناء کشف قصد بر حدس _ که هرمنوتیک قصدی بدان باور دارد _ و نه عقل، افتراق دارند. همچنین متن (قرآنی) به دلیل علیم بودن مؤلف آن اختلاف و تناقض ندارد که آن را از هر متن دیگر ممتاز میسازد. نیز در خصوص مبنای تاریخی نگری بین دو مکتب نشان داده شد این دو مبنا با هم اختلاف دارد. داده ها، آشکارا نشانگر این تفاوتها و اشتراکها بین مبانی دو مکتباند که در پایان به شکل جدولی مقایسهای ارائه شده است.
Objective hermeneutists and Muslim interpreters, although both are into understanding of author's intention, due to interpretive basis of paradigms being essential factor for interpretation differences, the goal of this essay is to understand basis of these two paradigms. Also, the relation of these two interpretive paradigms has been analysed comparatively, Comparing the defaults of these two paradigms, it is shown that for some basis like understandability of texts, language being basic in understanding and intention, meaning being objective, final meaning of texts, texts understanding being subjective, there are some similarities. However, in some other basis like: historisation, intention recognition being made on guessing- which is believed by intentional hermeneutics- and not wisdom, differs from each other. Also, text (Quran) has no contradiction and discrepancy due to its author being knowledgeable (Alim) and this, makes it distinguishable from all other texts. In the mean time, it has been shown that there are some differences between these two paradigmes as far as historisation point of view is concerned, Datum clearly show these similarities as well as differences between these two paradigms. To show these statistics as clearly as possible, the results of the discussions in this essay has been shown in a comparative table at the end of essay.
خلاصه ماشینی:
در مقایسۀ پیشفرضهای دو مکتب نشان داده شد که در برخی مبانی همچون فهم پذیری متون، مبنا بودن زبان در فهم و قصد، عینی بودن معنا، معنای نهایی متن، نسبی بودن فهم از متن، اشتراک دارند؛ ولی در برخی مبانی همچون تاریخی نگری، ابتناء کشف قصد بر حدس _ که هرمنوتیک قصدی بدان باور دارد _ و نه عقل، افتراق دارند.
وجود دو مكتب تفسيری با دو خاستگاه متفاوت يعنی تفسير مقاصدی در حوزۀ اسلامی كه با ابن عاشور(1973 م) آغاز میگردد و تفسير قصد گرا كه با شلاير ماخر(1834 م) شروع میشود، این مسأله را پدید میآورد که نسبت بین این دونوع مکتب تفسیری چیست؟ نیز، از آنجا که مبانی تفسیری مکاتب امری تعیین کننده است، شناخت مبانی این دو مکتب و مقایسه و تحلیل آن، هدف این مقاله است.
البته علاوه بر آنچه ذکر شد، در سایر علوم مثل فقه و اصول در بارۀ نسبت بین هرمنوتیک قصدی و مقاصد فقه، رسالهها و مقالات متعددی نگاشته شده که میتوان از آنها نیز بهره برد؛ چنانکه نگارنده در بحث از ادبیات موضوع بدان اشاره کرده است.
وجه نواوری مقالة پیش رو با پژوهشهای پیش گفته در این حوزه، مقایسه مبانی و پیشفرضهای دو جریان فکری مورد بحث و بیان وجوه افتراق و اشتراک آنها است، همچنین تبیین این امر که متفکران مسلمان در ارائة راهکار برای فهم قصد مؤلّف امتیازاتی دارند که هرمنوتیستهای قصدگرا کمتر به آن توجه کردهاند.