چکیده:
اصل انسجام یعنی پیوستگی قوانین با اخلاق در جامعه و از حقوقی که اصل انسجام در آن مغفول مانده، حق شفعه در اموال منقول و غیرمنقول غیرقابل تقسیم میباشد. در مواد 808 و 815 ق.م حق شفعه برای اموال غیرمنقول و قابل تقسیم حکم شده اما این مواد از دو نظر قابل ایرادند؛ الف) فقهی: در اثبات حق شفعه نظری است که با استناد به ادلهی فقهی، حق شفعه را در اموال منقول و غیرمنقول غیرقابل تقسیم جاری میداند؛ ب) اخلاقی: با استناد به اصل انسجام پیوستگی قوانین و اخلاق حق شفعه در این اموال جاری است. پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی صورت پذیرفته و درصدد پاسخگویی به پرسشهایی از قبیل؛ «اصل انسجام چگونه بر اثبات حق شفعه در اموال منقول و غیرمنقول غیرقابل تقسیم دلالت میکند؟»میباشد. حق شفعه در اموال مذکور در سه دلیل از ادله اربعه فقهی(سنت، اجماع و عقل) و با استناد به اصل انسجام قوانین و اخلاق ثابت است و عدم پذیرش این قول به دلیل عدم توجه به ماهیت وجودی شفعه، عدم تدقیق در ادله اربعه فقهی و آراء فقها و عدم توجه به اصل حقوقی-اخلاقی انسجام است.
The principle of coherence means the connection of laws with morality in society, and of the rights in which the principle of coherence has been neglected, the right of pre-emption is indivisible in movable and immovable property. Articles 808 and 815 BC provide for the right of pre-emption for immovable and divisible property, but these articles can be challenged in two ways; A) Jurisprudence: In proving the right of pre-emption is a theory that, based on jurisprudential arguments, considers the right of pre-emption in movable and immovable property indivisible; B) Ethical: Based on the principle of coherence of the rules of law and ethics, the right of pre-emption is current in this property. The present study was conducted by descriptive-analytical method and seeks to answer questions such as; "How does the principle of coherence imply the proof of the right of pre-emption in indivisible movable and immovable property?" The right of pre-emption in the mentioned property is fixed in three reasons of the four jurisprudential evidences (Sunnah, consensus and reason) and by invoking the principle of coherence of laws and ethics. And the opinions of jurists and not paying attention to the legal-moral principle is coherence.
خلاصه ماشینی:
ميتوان در مورد مال مشاع بيان داشت مال مشاع مالي است که دو يا چند نفر به طور مشترک در آن سهمي داشته و مالک آن هستند لکن مشخص نيست هر کدام از مالکين در کدام قسمت از مال سهم دارد اما ميتوان با افراز مالکيت و سهام هر فرد را نسبت به هر قسمت از آن معين نمود اما در مورد اموال غيرمنقول غيرقابل تقسيم بايد گفت منظور مالي است که قابليت نقل و انتقال نداشته و در دسته اموال غيرمنقول قرار مي گيرد مقابل اموال منقول با اين تفاوت که ذات آن مال قابليت انفکاک و تقسيم شدن را ندارد همانند راهروي باريک مشترک بين دو واحد آپارتمان يا راه پله کوچک مشترک بين دو واحد در يک طبقه يا نهر آبي تنگ يا جوي کوچک حق آبه زمين کشاورزي مشترک بين دو زمين ممکن است در اينگونه اموال مالکيت مشاع وجود داشته باشد اما افراز در اين موارد ممکن نيست چون در صورت افراز اگر احدي از افراد بخواهد عين مال خود را از بين ببرد منفعت و عين شريکش نيز از بين ميرود مثلا کسي بخواهد راهروي کوچک مشترک بين دو واحد را که فقط يک نفر ميتواند از آن عبور نمايد افراز کند و تا خروجي مالکيت آن قسمت را براي خود مشخص کند عين راهرو يا منفعتش زايل ميشود لذا تقسيم اينگونه اموال ممکن نيست اما مالکيت به نحو مشاع در آن وجود خواهد داشت بنابراين احکام مربوط به شفعه و قوانين تجارت در باب اموال مشاع درباره ي آن جريان خواهد داشت .