چکیده:
یکی از مسائل مهم فلسفة دین، جهانشمولی و کیفیت پاسخگویی دین و قرآن بهعنوان مهمترین منبع معرفتی به مسائل نوپدید علیرغم نزول در شرایط خاص تاریخی است. در رویکرد تاریخمندی قرآن که زادگاه آن کشورهای عربی است و بعضاً ملهم از مباحث هرمنوتیک فلسفی و القائات مستشرقان شکل گرفته، پیامهای قرآنی تاریخمند تلقی شدهاند. این موضوع در جای خود بهتفصیل نقد و دلایل اثبات فراتاریخی بودن قرآن بهتفصیل بیان شده است، اما این امر حائز اهمیت و نیازمند تبیین است که در سبک بیانات قرآن، چه سازوکارهایی بهکار رفته تا فراتاریخیبودن قرآن را تضمین کند؟ نوشتار حاضر به روش توصیفی-تحلیلی پس از بیان وجوه نافی تاریخیت قرآن مانند حل پارادوکس ظاهری بیان پیامهای جاودانه بهدنبال سبب نزول خاص و تاریخی نبودن نوع مکتوبات و معاهدات بشری و تعمیم این شیوة عقلایی به قرآن، به وجوه اثباتکنندة فراتاریخی بودن قرآن مانند تعبیة سازوکار پاسخگویی به تمام مسائل نوپدید در دل قرآن با نصب مفسر معصوم، دلالت خطابات عام قرآنی و نیز مبارزة نفسگیر با فرهنگ جاهلی اشاره میکند و سپس نشان میدهد صنعت التفات، نتیجهگیریهای کلی از حوادث جزئی، تجرید حوادث تاریخی از جزئیات، ضمیمه کردن پیامهای کلی در لابهلای ذکر حوادث و غلبة جنبة هدایتی گزارشهای تاریخی قرآن بر جنبة تاریخی، سازوکارهای پیشبینیشده برای فرازمانی و فرامکانیبودن پیامهای قرآناند.
One of the main issues of the philosophy of religion is the universality and quality of the responses of Islam and the Quran – as the most important source of Islamic knowledge – to novel issues despite the fact that the revelation of the Quran has occurred in certain historical conditions. In the theory of transhistoricity of the Quran, which has been developed in Arabic countries and has been affected by the philosophical hermeneutic discussions and orientalists’ infusions, the Quranic messages are deemed as temporally limited. This issue has been criticized extensively in other works and the reasons to prove the transtemporality of the Quran have been explained in detail in other sources. However, what is important here and in need of explanation regards the mechanisms used in the Quranic expression style that can guarantee its transhistoricity. To this end, the study at hand adopted a descriptive-analytical method. First, the reasons against the historicity of the Quran – such as solving the seeming paradox of the expression of eternal messages following a certain cause of revelation as well as the proving the non-historicity of the human writings and conventions and the subsequent generalization of this reasonable method to the Quran – are given. Then, the reasons that prove the transhistoricity of the Quran – such as the installation of infallible exegetes of the Quran as a mechanism to respond to all new issues, the significations of the general Quranic words, and the intense fight against Jahiliyyah – are provided. Finally, the article argues that the Iltifat rhetorical device (grammatical shift for rhetorical purposes), general conclusions made based on small incidents, abstraction of historical events from details, inclusion of general messages while narrating the events, and the superiority of the guidance aspect of the historical reports of the Quran over their historical aspects are the mechanisms foreseen to preserve the transtemporality and transcendence of the Quranic messages.
خلاصه ماشینی:
اين موضوع در جاي خود به تفصيل نقد و دلايل اثبات فراتاريخي بودن قرآن به تفصيل بيان شده است ، اما ايـن امـر حـائز اهميت و نيازمند تبيين است که در سبک بيانات قرآن ، چه سازوکارهايي به کار رفته تا فراتاريخيبودن قرآن را تضـمين کند؟ نوشتار حاضر به روش توصيفي-تحليلي پس از بيان وجوه نافي تاريخيت قرآن مانند حل پارادوکس ظاهري بيان پيام هاي جاودانه به دنبال سبب نزول خاص و تاريخي نبودن نوع مکتوبات و معاهدات بشري و تعميم اين شيوة عقلايي به قرآن ، به وجوه اثبات کنندة فراتاريخي بودن قرآن مانند تعبيۀ سازوکار پاسخگويي به تمام مسائل نوپديد در دل قرآن با نصب مفسر معصوم ، دلالت خطابات عام قرآني و نيز مبارزة نفس گير با فرهنگ جاهلي اشاره مـيکنـد و سـپس نشـان مي دهد صنعت التفات ، نتيجه گيريهاي کلي از حوادث جزئي، تجريد حـوادث تـاريخي از جزئيـات ، ضـميمه کـردن پيام هاي کلي در لابه لاي ذکر حوادث و غلبۀ جنبۀ هدايتي گزارش هاي تاريخي قرآن بـر جنبـۀ تـاريخي، سـازوکارهاي پيش بينيشده براي فرازماني و فرامکانيبودن پيام هاي قرآن اند.
نتايج حاصل از اين رويکرد عبارت اند از: اعتقاد به امکان افزايش يا کاهش آيات (نقض جامعيت قرآن ) (سروش ، ١٣٨٥: ١٤؛ ١٣٧٨: ١٩)؛ تأثيرپذيري قرآن و معـارف قرآني از فرهنگ مخاطبان عصر نزول (نقض جهان شمولي قرآن ) (ابوزيـد، بـيتـا: ٥١-٥٠؛ سروش ، ١٣٨١: ٥٨-٥٧؛ ١٣٨٥: ١٥-١٤؛ ملکيان ، ١٣٨١: ٦٣-٦٢)؛ عدم موضوعيت داشـتن برخي جنبه هاي دين مانند احکام فقهي و احکام اجتماعي (نقض جاودانه و فرازماني بودن قرآن ) (ر.