چکیده:
برآمدن صفویان و تحولات بنیادین شکلگیری یک امپراتوری، توجه اروپاییان را در مدتی کوتاه به ایران معطوف کرد. این دوره همزمان با پیشرفتهای دانش نقشه نگاری در اروپا و ثبت دقیق مکانهای جغرافیایی، از جمله سرزمینهای آکنده از ثروت شرقی بود. این پژوهش با روش تحقیق تاریخی، به دنبال یافتن پاسخ این پرسش اصلی است که آیا قلمرو ایران و مفهوم آن در دورۀ نخست حکومت صفوی، در نقشههای اروپاییان متاثر از واقعیتهای سیاسی، جغرافیایی و نیز مقاصد حکومتگران ایرانی ثبت شده است؟ بدین منظور هفت نقشه (1511-1600م/ 907-1008ق) گزینش، توصیف و مطابقت داده شده است تا تصویری روشن از انعکاس قلمرو جغرافیایی و مفهوم سیاسی ایران در عصر صفویه در این اسناد به دست آید. نتایج نشان میدهد همسویی معنادار (غیرمستقیمی) میان ارادۀ شاهان صفوی با اهداف سفارشدهندگان اروپایی نقشهها وجود دارد.
The establishment of the Safavid Empire soon drew the Europeans' attention to Iran. This era coincided with the progress of mapping knowledge in Europe and the recording of eastern geographical locations full of wealth such as Iran. This paper, using historical research and content analysis method, seeks to find the answer to this main question: whether the territory of Iran and its concept in the first period of the Safavid era as recorded in the maps of Europeans was affected by the political, geographical realities and the intentions of the Iranian rulers or not. Seven maps (for the years between 1511-1600 AD/907-1008 AH) have been selected, described and compared in order to get a clear picture of the reflection of the geographical territory and the political concept of Iran in Safavid era in these documents. The results show that there is a significant (indirect) alignment between the interests of the Safavid kings and the intentions of the European clients of the maps.
خلاصه ماشینی:
اين پژوهش با روش تحقيق تاريخي ، به دنبال يافتن پاسخ اين پرسش اصـلي اسـت کـه آيـا قلمـرو ايـران و مفهـوم آن در دورة نخسـت حکومـت صفوي ، در نقشه هاي اروپاييان متأثر از واقعيت هاي سياسي ، جغرافيايي و نيز مقاصد حکومتگران ايراني ثبـت شده است ؟ بدين منظور هفت نقشه (١٥١١-١٦٠٠م / ٩٠٧-١٠٠٨ق ) گزينش ، توصيف و مطابقـت داده شـده است تا تصويري روشن از انعکاس قلمرو جغرافيايي و مفهوم سياسي ايران در عصر صفويه در اين اسـناد بـه دست آيـد.
ليـل فرانسـوي)»،٢ پژوهش پيربابايي با عنوان «بازخواني ساختار شهر اردبيل در دور ە صفويه بـر اسـاس تطبيق متون تاريخي در نقشۀ آدام اولئاريوس »٣ و مقالۀ «آگاهي و تصور نقشه نگـاران اروپايي قرن ١٦ تا ١٨ ميلادي، از محدود ە سرزميني ايران با هند (با تکيه بر نقشـه - هاي ايران صفوي)»٤ از جمله تحقيقات جديد دربار ە اين موضوع به شمار مـيرونـد.
بـا ايـن حـال ، دربار ە اينکه آيا نقشه هاي اروپايي در مورد مفهوم سياسي و قلمرو جغرافيايي ايـران اغراق کرده اند، بايد بيشتر تأمل کرد و بايد ديد پادشاهان صفوي در مقام موجـدان و اداره کنندگان امپراتوري خود، چه نگاهي به ايران داشته اند و از چه ميزان آگـاهي سياسي نسبت به سرزمين زير فرمانشان برخوردار بودند؟ اسناد رسمي شامل مکاتبات اداري و اسناد و فرامين حکومتي دور ە صـفوي، منـابع معتبـري بـراي درک مفهـوم ايـران نـزد ايرانيـان و همچنـين معنـاي آن در انديشـۀ خارجياني است که ايران را خطاب قـرار داده انـد.