چکیده:
تاریخ جهانگشای نوشتۀ علاءالدین عطاملک جوینی (623-681ق)، اثری کممانند در تاریخنگاری و ادبیات فارسی است که پژوهشهای پرشماری را به خود اختصاص داده است. با وجود این، همچنان پرسشها و ابهاماتی درباره جهانگشای و نویسنده آن وجود دارد. مقالۀ حاضر که به جوینی بهعنوان مورّخی سیاستمدار نگریسته و او را بر اساس الزامات این حرفه نقد کرده است، به برخی از این پرسشها پاسخ میدهد. یافتههای مقاله نشان میدهد که سبب نپرداختن جوینی به رخدادهای پس از فروپاشی اسماعیلیه، نه افزایش اشتغال یا فرصت نداشتن وی، بلکه محذورات سیاسی و اعتقادی او بوده است. بخش دیگری از یافتههای مقاله، مجعول بودن دو تبارنامۀ جوینی را آشکار مینماید و گمانههایی دربارۀ سرچشمۀ نام تاریخ جهانگشای و نیز طرح جوینی برای نگارش تاریخی عمومی به کمک دیگران را مطرح میکند.
The Tarikh-e Jahangoshay (History of the World-Conqueror) written by Atamalek of Juvayn (623-681 H/1226-1282 CE), is a rare work in historiography and Persian literature, to which a large number of scholarly studies have been devoted. Nonetheless, there are still quite a few queries and uncertainties about the book and its author.The present article, which looks at Juvayni as a political historian and judges him with respect to his professional restraints, provides answers to some of these questions. The findings of this study indicate that the reason for Juvayni failing to address the events following the collapse of the Ismailis was hardly an increase in his occupational burden and lack of time, but was mainly due to his political and ideological inhibitions. Another part of our findings reveals the fabrication of Juvayn’s two genealogical records and suggests several conjectures as to the origin of the title of The Tarikh-e Jahangoshay. and Juvayni’s plan to author a general history in collaboration with others.
خلاصه ماشینی:
1 معرفی و نقد این اثر از پژوهشهای مستشرقان در اواخر سدۀ نوزده و اوایل سدۀ نگارنده پیشتر در مقالهای به شرحی کوتاه و گذرا از زندگانی عطاملک جوینی و معرفی کلی تاریخ جهانگشای پرداخته و به وجود ابهامات و سؤالاتی در مورد جوینی و تاریخنگاری او اشاره کرده و بر اساس همان ابهامات، ضرورت پژوهشی جدید در مورد جوینی و تألیف او را نیز مطرح ساخته است (دانشیار، 1397: 47).
چنانکه اشاره شد عطاملک جوینی خود تصریح کرده که منتجبالدین بدیع علی بن احمد جوینی، نویسندۀ عَتَبة الکَتبه، دبیر و ندیم بنام سلطان سنجر، داییِ پدربزرگِ پدر عطاملک، یعنی دایی بهاءالدین محمد بن علی، بوده است (جوینی، 1387: 2/362).
2 اگرچه جوینی موفق به تکمیل طرح خود نشد، اما سالها بعد از مرگش یکی از ارادتمندان به وی، موسوم به عبداللّه بن فضلاللّه شيرازى معروف به وصّافالحضرة، در اگرچه چارلز استوری (1362: 2/453، 777) اثر منظوم همایوننامۀ زجاجی را حاصل درخواست عطاملک جوینی از سرایندۀ آن در روزگار پادشاهی اباقا (663-680) معرفی کرده است، اما هیچ شاهدی بر این موضوع وجود ندارد و در متن همایوننامه هم یادی از عطاملک جوینی نشده است، بلکه در آن مکرّراً برادر عطاملک، یعنی شمسالدین محمد جوینی، مدح شده است.
سه سال بعد از آغاز نگارش تاریخ وصّاف نیز خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی (645- 718ق) نگارش کتاب عظیم جامعالتواریخ را به زبان فارسی آغاز کرد که اگرچه خود هیچ اشارهای بدان نکرده است، اما نگارش آن را میتوان اجرای همان طرح نافرجام عطاملک جوینی دانست.