چکیده:
بسیاری از اندیشمندان غرب، اصولا اخلاق را از مقولهی قانون جدا میدانند و برای افراد، حقهای قانونی غیراخلاقی را مجاز میشمرند و بدینگونه نقطه پذیرش "حق بر خطا" در حقوق بشر مدرن شکل میگیرد. امروزه اصول بنیادین این حق مانند تفکیک حقوق از اخلاق، عدم دخالت دولت در هنجارسازی، پذیرش حق نافرمانی مدنی از اصول قانونگذاری تلقی شده است؛ لیکن برخی دیگر از حقوقدانان غربی، بر حتمیّت این اصول خدشه نمودهاند و پذیرش مبانی این حق را منجر به بیقید و بند شدن حقوق میدانند. اندیشمندان اسلامی نیز بر خلاف اندیشمندان غرب، منشاء حق را منحصرا از آن خدا میدانند و انسان را ملزم به تبعیت از دستورات الهی جهت حصول سعادت ابدی میدانند. آنان فرهنگسازی در جهت هدایت را، وظیفه حاکمیت تلقی مینمایند و بر این عقیده هستند که فقط قانون الهی است که جامع اخلاق و حقوق است و میتواند انسان را به رستگاری رساند. ضمن اینکه امکان نافرمانی از حقوق اسلامی، مطلقا امکان ندارد، مگر آنکه در محدوده "منطقة الفراغ" احکام و با رعایت اصول اخلاقی، نافرمانی مدنی صورت گیرد. پژوهش با روش گردآوری اطلاعات کتابخانهای و با بهرهگیری از روش تحقیق توصیفی و شیوه تحلیل محتوای متن، در چارچوب دانش حقوق و با اطلاعاتی که از طریق فیشبرداری جمعآوری شدهاند، انجام گرفته است.
Many Western thinkers distinguish ethics from law and legitimize some rights which are legal yet essentially immoral. This way, the right to be wrong comes into play in modern human rights discourse. The basic principles of this right include separation of law from ethics, non-interference of the State in norm-making, and acknowledgement of the right to civil disobedience. However, there are some other Western thinkers who refute the right, and in effect its principles, holding that it leads to an unrestrained law. The Islamic thinkers, unlike Western thinkers, believe that the source of right belongs exclusively to God and that Man is obligated to follow the divine commands to achieve eternal bliss. They maintain that it is the duty of the State to set the scene for the obedience of mankind. And that it is only the divine law which is inclusive of both ethics and law and can lead man to salvation. Moreover, civil disobedience is strictly prohibited in Islamic law unless it is done in accordance with ethical principles and in Mantaqa al-Faraq. Use was made of the descriptive-analytical design in conducting the present study.
خلاصه ماشینی:
با شکل گيري گفتمان جدايي دين از سياست ، مفاهيمي ديگر مانند جدايي اخلاق از حقوق ، و نقش دولت در نهادينه کردن هنجارها و يا امکان نافرماني مدني نيز در علم حقوق عمومي مورد تحليل موافقان و مخالفان قرار گرفت و هر يک از انديشمندان با توجه به مباني مکتب حقوقي خود به بررسي اين مفاهيم در فلسفه حقوق پرداختند.
حدود مداخله دولت در قانوني کردن هنجارها با شروع رنسانس و پديدار شدن تحولات فکري و پديدار شدن دولت مدرن ، همواره نقش دولت در فرهنگ سازي مورد مداقه قرار گرفت ؛ و اين سؤال مطرح شد که آيا دولت با ابزار قانون و يا ساير ابزارهايي که در اختيار دارد، ميتواند اقدام به نهادينه کردن هنجار خاصي در جامعه نمايد و يا اينکه اين عمل با موهبت عقل و اختيار انساني در تعارض است و انسان مختار است که هر فرهنگي را بپذيرد حتي اگر بر خطا باشد؟ اگر دولت حق مهندسي فرهنگ بر اساس معيارهاي ثابتي را داشته باشد، بدون شک از انتشار فرهنگ هاي متعارض با اصول پذيرفته شده خود ممانعت به عمل خواهد آورد و حق بر خطا بودن را در جامعه به شدت محدود و يا معّلق مينمايد، اما اگر دولت امر فرهنگ - سازي را به جامعه واگذارد، نميتواند در جامعه فرهنگ و يا عملکرد خاصي را محدود نمايد و بالتبع حق بر خطا بودن گستره زيادي در جامعه پيدا مينمايد.
5. Arasta, Mohammad Javad; Akbari, Mina )2017), A Reflection on the Status of Civil Disobedience in International Documents, Shiite Political Jurisprudence and the Iranian Legal System, Journal of Comparative Research in Islamic and Western Law, Volume 4, Number 2, Consecutive 12, pp.
Shahrzuri Shamsuddin Mohammad )2006), Essays on the Divine Tree, Vol. 1, Tehran: Research Institute of Iranian Wisdom and Philosophy.
Kaufman, Arnold )2007), Philosophy of Law. Translated by Behrouz Jandaghi, Tehran: Research Institute of Islamic Culture and Thought.
Mesbah Yazdi, Mohammad Taghi )2009), The Legal Theory of Islam, Volume One, Qom: Imam Khomeini Educational and Research Institute.