چکیده:
شر از مسائلی است که در نفی خدا از آن استفاده شده است. نظریه نیستیگرایی شرور از جمله پاسخ-هایی است که فیلسوفان اسلامی برای حل این مسئله، مطرح کردهاند. در برابر، برخی این نظریه را نپذیرفته و آن را نقد کردهاند؛ از جمله استناد به خلقت مرگ، عدم ملاک تفکیک بین امور عدمی و وجودی، بطلان استدلالهای پیشینی و پسینی نظریه، بیثمر بودن نظریه، بازگشت شرور به درد. مسئله تحقیق این است که آیا این نقدها قابل قبول هستند یا خیر؟ یافتههای تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی و انتقادی، حاکی از آن است که این نقدها ناتماماند؛ چراکه مرگ شر بالذات نیست. در استدلال پسینی، تحلیل عقلی از مفهوم شر بیان شده-است. در استدلال پیشینی، با نظر به قطعی بودن وجود و صفات خداوند، احتمال وجودی بودن شر از بین می-رود. نقد بیثمر بودن با توانایی این نظریه در حل مسئله منطقی شر، رد میشود و درد محوربودن ماهیّت شرور نیز پذیرفتنی نیست؛ زیرا درد، شرّ بالذات نیست.
Evil is one of the issues that has been used to deny God. The theory of the non-existence of evil is one of the answers that Islamic philosophers have proposed to solve this problem. On the contrary, some have rejected this theory and criticized it; Including the citation to the creation of death, the lack of criteria for distinguishing between non-existent and existential matters, the invalidity of the a priori and a posteriori arguments of the theory, the uselessness of the theory, the return of evil to pain. The question is whether these criticisms are acceptable or not? The findings of the research by descriptive-analytical and critical methods indicate that these critiques are incomplete; because death is not inherently evil. In the posteriori argument, rational analysis of the concept of evil is expressed. In the a priori argument, given the certainty of God's existence and attributes, the possibility of the existence of evil disappears. The uselessness of the theory is rejected by ability of this theory to solve the logical problem of evil, and being pain-oriented of the nature of evil is not acceptable; because pain is not inherently evil.
خلاصه ماشینی:
حال ، اين سؤال مطرح مي شود که با وجود خداوند قادر، عالم و خير مطلق چگونه مي توان شرور را توجيه کرد؟ منتقدي که بر جنبه ي منطقي مسأله ي شر تأکيد مي کند، مدعي است که اين دو جمله با يکديگر ناسازگار است ؛ يعني هر دو نمي تواند ______________________________________________________________ * دانشجوي دکتري مدرسي معارف اسلامي ، دانشکدگان فارابي دانشگاه تهران ، تهران ، ايران (نويسنده مسؤول ).
مسأله ي شاهدمحور يا قرينه اي شر، به تقرير ويليام رو، بيانگر اين مطلب است که اگرچه وجود شر به لحاظ منطقي با خدا سازگار است ، اما شرور شاهدي وجود دارد که گزاف و بي هدف به نظر مي رسد و چون دليل موجهي براي توجيه اين شرور وجود ندارد، نمي توانيم وجود خداي قادر، عالم و خير مطلق را بپذيريم (٣٥ .
طبق نظر ناقد، اين يک امر کاملاً مبهم است ؛ يعني هيچ ملاکي براي شناخت امور عدمي و جداسازي آنان از امور وجودي وجود ندارد؛ ازاين رو با استفاده از نظريه ي نيستي گرايي شرور اساساً نمي توان خير و شر را از هم تفکيک کرد، چه برسد به اينکه اين نظريه مسأله ي شر را حل کند.
اگر اثبات نظريه ي نيستي گرايي شرور را از راه پيشيني دنبال کنيم ، تقرير استدلال به اين صورت مي شود: خداوند عالم ، قادر و خير محض است ، ازاين رو ممکن نيست که مخلوق شر از خداوند صادر شود؛ بنابراين تمام مواردي که شر محسوب مي شود، بايد عدمي باشد تا سنخيت نداشتن علت با معلول پيش نيايد.