چکیده:
فقه، دانشی برآمده از میراث تاریخی و سنت فکری مسلمانان است و فقه سیاسی نیز ذیل فقه، به سازماندهی احکام و بیان مولفههای بایسته در زندگی سیاسی میپردازد. آنچه در فقه به طور عمده و فقه سیاسی به شکل خاص نمود دارد، تعامل آن با شرایط واقعی و بیرونی ناشی از تاثیر و تاثر آن با سامان زندگی جمعی برآمده از مولفه قدرت است. فقه سیاسی شیعه در سدههای سوم تا پنجم بسط و توسعه یافت. یکی از عوامل و زمینههای موثر در این موضوع، ظهور مرزبندی بین مذاهب و فرقههای مختلف در جهان اسلام بود که سبب پدید آمدن مکاتب فقهی متمایز آنها در جامعه اسلامی گردید. در این میان نظر به وجوه خاص شیعی و به ویژه از آنجا که سیاست و مسائل مربوط به امامت و حکومت جزو بنیانهای اصلی تمایزبخش بین شیعه با دیگر مذاهب به شمار میآمد، تدوین فقه سیاسی با دغدغه تثبیت هویت خاص شیعی در دستور کار بزرگان این مذهب قرار گرفت. در این نوشتار با نگاهی به شرایط ناظر به تدوین فقه سیاسی، به برخی از مهمترین افراد تاثیرگذار در فرایند تاسیس آن پرداخته شده و در مقام بیان یافتهها، نشان داده شده که اهتمام در خصوص تدوین مبانی و نیز آثار مربوط به فقه سیاسی، در کنار وجه علمی و معرفتی آن، کارکرد هویتبخشی به وضعیت سیاسی شیعه را دنبال مینمود. وضعیت تاسیسی مذکور، بعدها به تثبیت و نیز بسط و توسعه گفتمان تشیع در دورههای بعدی کمک نمود.
Jurisprudence is a knowledge derived from the historical heritage and
intellectual tradition of Muslims, and political jurisprudence, under
jurisprudence, deals with the organization of rulings and the expression of
necessary components in political life. What is mainly manifested in
jurisprudence and political jurisprudence in a special way is its interaction
with real and external conditions resulting from its influence with the
system of collective life arising from the power. Shia political
jurisprudence expanded and developed in the third to fifth centuries. One of
the effective factors and contexts in this issue was the emergence of
demarcation between different religions and sects in the Islamic world,
which caused the emergence of their distinct schools of jurisprudence in the
Islamic society. In the meantime, looking at the specific aspects of Shia and
especially since the politics and issues related to Imamate and government
were among the main bases that distinguish Shia from other religions, the
codification of political jurisprudence with the concern of establishing the
special identity of Shia is on the agenda of the elders of this religion. In this
article, looking at the conditions related to the codification of political
jurisprudence, some of the most important influential people in the process
of its establishment have been addressed, and in the position of expressing
the findings, it has been shown that the effort regarding the codification of
foundations and works related to political jurisprudence, along with its
scientific and epistemological aspect followed the function of giving
identity to the Shiite political situation. The aforementioned establishment
situation later helped to stabilize and expand the discourse of Shiism in the
following periods.
خلاصه ماشینی:
در اين ميان نظر به وجوه خاص شيعي و به ويژه از آنجا که سياست و مسائل مربوط به امامت و حکومت جزو بنيان هاي اصلي تمايزبخش بين شيعه با ديگر مذاهب به شمار ميآمد، تدوين فقه سياسي با دغدغه تثبيت هويت خاص شيعي در دستور کار بزرگان اين مذهب قرار گرفت .
عواملي همچون در اقليت بودن شيعيان و نيز محدوديت هايي که ايشان تا مدتها براي کتابت اخبار و احاديث داشتند و نيز احتياط ايشان در دخالت دادن نظر خود در استنباط احکام و آنچه فرايند اجتهاد ناميده ميشد، سبب شد حتي به رغم اينکه شرايط اوليه لازم براي اجتهادورزي در بين شيعيان ايجاد شده بود، اما ايشان تا مدتها از اين امر خودداري نمايند و لذا بزرگان شيعي تا مدتها پس از غيبت تنها به بازگويي ميراث نقلي ائمه اکتفا مينمودند.
برخي از اين گروه ها مورد نقد جدي ائمه نيز بودند ولي نفوذ و فعاليت آنها سبب شده بود بسياري از باورهاي آنها به کليت شيعه نسبت داده شود و براي همين مرزبندي با آنها نيازي ضروري بود(ابن بابويه ، بيتا: ١٢٨- ١٢٧؛ الشيبي،١٣٥٩: ٥٧).
شيخ مفيد صرف اتکاي به احاديث را کافي نميدانست و در موارد لازم از عقل گرايي معتزله استفاده مينمود با اين حال تصريح داشت که با وجود برخي مشابهت ها بين ايشان ، از جمله در اصولي همچون توحيد و عدل و نيز باورهايي همچون اينکه رويت خداوند با چشم ظاهري شدني و ميسر نيست ، مسائلي همانند باور شيعه به امامت اهل بيت و نيز عدم باور به ديدگاه معتزلي مبني بر اصل منزله بين المنزلتين ، از نقاط افتراق شيعه و معتزله است .