چکیده:
کشورها بدون ایجاد روابط درعرصه جهانی قادر به اداره حکومتشان نیستند.برقراری هر ارتباطی نیازمند در نظر گرفتن مصلحت و شناخت طرف مقابل بوده که در عرصه روابط بین الملل بدون شناخت دشمن این روابط منجر به نابودی و استثمار کشورمقابل می گردد.کشور ایران که زمانی روابط در همه عرصه ها بر اساس خواست وتامین منافع کشورهای مقابل بوده است،بعد از پیروزی انقلاب رابطه با استعمارگران بدلیل عدم تامین مصالح قطع و همین موضوع باعث دشمنی گردید.سئوال اینست که ضرورت دشمن شناسی در روابط بین المللی چه جایگاهی داشته و در حالت اضطرار برقراری روابط آیا نافی ضرورت شناخت دشمن می باشد؟این مقاله با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی به دنبال پاسخ آن و بررسی دشمن ازدیدگاه قرآن و ورایات و اصول حاکم بر سیاست خارجه و نفی هرگونه ارتباط یک طرفه و تسلط بیگانگان بوده و مذاکرات را منوط به شناخت دشمن وتوطئه های آنها می داند.
خلاصه ماشینی:
سوال اينست که ضرورت دشمن شناسي در روابط بين المللي چه جايگاهي داشته و در حالت اضطرار برقراري روابط آيا نافي ضرورت شناخت دشمن ميباشد؟ اين مقاله با بهره گيري از روش توصيفي تحليلي به دنبال پاسخ آن و بررسي دشمن ازديدگاه قرآن و روايات و اصول حاکم بر سياست خارجه و نفي هرگونه ارتباط يک طرفه و تسلط بيگانگان بوده و مذاکرات را منوط به شناخت دشمن وتوطئه هاي آنها ميداند.
لذا در اين مقاله اول به موضوع دشمن شناسي از ديدگاه قرآن و و روايات پرداخته شده و در ادامه به بحث اهميت دشمن شناسي در روابط بين الملل و سياست خارجه 160 و همچنين ايجاد روابط در حالت اضطرار و ضرورت شناخت دشمن ، پرداخته ميشود.
در چنين شرايطي ، شايد بتوان در موقعيت معرفتي مناسب قرار گرفت و درصدد پاسخ به دو مساله معمايي زير برآمد: - چگونه ممکن است چنين ارزش هاي مردم سالارانه اي که اکنون در نظام هاي سياسي جديد، نهادينه شده يا در حال نهادينه شدن هستند، ضمانت فقهي بيابند؟ - بينش فقهي - سياسي برخاسته از جامعه اي ايماني چه نقشي در حوزه گفت و گوي عمومي و سياست جامعه اي اسلامي در عصر ما دارد يا مي تواند داشته باشد؟ به هر صورت آيا چنين اقتضايي که ارزش هاي ايماني ، بنيادي اخلاقي براي زندگي مردم سالارانه امروز فراهم کند در فقه سياسي نيز در جامعه سياسي ما وجود دارد؟ يا اينکه اين دو، به اقتضاي زمان و مکان ، نوعي از «ناچسب ترين اتحادها» را «تجربه » يا حتي زير فشارها ضرورت ها «تحمل » مي کنند؟ به نظر نمي رسد که تامل در اين پرسش هاي حياتي تاخيرپذير باشند.