چکیده:
یکی از دستاوردهای انقلاب مشروطه در سطوح مختلف اجتماعی و به تبع آن متون ادبی، توجه به زنان و طرح مسائل و مشکلات آنان است. ازجمله میتوان به آثار محمّد محمّدعلی اشاره کرد که در آن، زنان جایگاهی ویژه دارند. وی در رمان قصة تهمینه با استمداد از داستان رستم و سهراب و بازآفرینی آن از زاویة دید زنانة تهمینه، صدای دیگری (زن) را که در برابر قدرت و ایدئولوژی مسلّط مردسالار خاموش مانده است، به گوش میرساند. این جستار درصدد پاسخگویی به این پرسش است که روابط بینامتنی این اثر با شاهنامه چگونه منجر به چندصدایی و گفتمان زنانه در رمان قصة تهمینه شده است. از این رو، با تکیه بر منطق گفتوگویی باختین، نقیضهپردازیهای زبانی و جامعهشناختی نویسنده از داستان رستم و سهراب نشان داده شده است. نتیجة این بررسی حاکی از آن است که در نقیضهپردازی زبانی نویسنده بهمنظور محوری ساختن جایگاه زنان در بازآفرینی داستان شاهنامه، از ویژگیهای گفتمان زنانه مانند رنگواژهها، زاویة دید زنانه، واژگان زنانه، عواطف و احساسات زنانه و ساختار نحوی زنانه در جملات بهره میگیرد. همچنین وی در نقیضهپردازی جامعهشناختی از روایت شاهنامه، به استقلال فکری و مالی زنان، هویت زنانه، مبارزه با دیگری بودن زنان و غیره پرداخته است.
One of the achievements of the Constitutional Revolution at various levels of society and consequently literary texts is to pay attention to women and discuss their issues and problems. for example, we can mention the works of Mohammad Mohammad Ali, in which women have a special position. he can try to show another voice (woman) that has been silenced in front of the dominant power and ideology of patriarchy by using the story of Rostam and Sohrab and recreating this story from Tahmineh's feminine point of view. This article is trying to answer the question that how the intertextual relations of this work with Shahnameh have led to polyphony and women's discourse in Tahmineh's story novel. Therefore, the article has shown the author's linguistic and sociological contradictions from the story of Rostam and Sohrab relying on the logic of Bakhtin's dialogue. the result of the issue has shown that the author in order to centralize the position of women in recreating the story of Shahnameh uses the features of women's discourse such as the color-word, women's perspective, women's words, women's emotions, and feelings, women's syntactic structure in sentences. Also, in the sociological contradiction of the Shahnameh narration, he has dealt with women's intellectual and financial independence, women's identity, struggle against women's being different, and so on.
خلاصه ماشینی:
٣. بحث و بررسي رمان رمان قصۀ تهمينه را ميتوان متني چندصدايي از نظر تعارض با صداي شاهنامه دانست ؛ از اين حيث که محمدعلي با بهره بردن از روايت مردسالار شاهنامه ، هم به صورت منفعل (نقيضه ) و هم به صورت فعال (کارناوال ) با آن وارد گفت وگو شده است و از اين طريق ، شکاف و فضايي در بافت سنتي فرهنگ ايراني به وجود آورده تا صداهاي ديگري را که در برابر قدرت ايدئولوژي مسلط ، يعني مردسالاري جامعۀ ايراني، خاموش مانده اند، به گوش برساند.
به عنوان مثال ، در داستان زال و رودابه ، پس از اينکه مهراب از عشق پهلوان ايراني و دختر خويش آگاه ميشود، به خشم ميآيد و ميگويد: مرا گفت چون دختر آيد پديد ببـايستش انـدر زمـان سـر بـريـد نـکـشـتـم بـگشتـم ز راه نـيـا کنون ساخت بر من چنين کيميا (فردوسي، ١٣٩٣: ١٨٨/١ ) علاوه بر اين ، منتقدان فمنيست يکي ديگر از شيوه هاي فرودست انگاري زباني زنان در ادبيات مردسالار را اشارة دائمي به وجود صفات منفي در ايشان و ايجاد اين باور در اجتماع ميدانند که آنان ذاتا واجد اين صفات منفي مانند بيوفايي، حسادت ، مکاري، توطئه گري، طمع و حرص ، پرحرفي و غيره هستند (پاکنهاد جبروتي، ١٣٨١: ٦٤).
به گمان نگارندگان ، محمدعلي با تغيير در زاويۀ ديد از نوعي نقيضۀ غيرآيرونيک دانست ؛ چراکه وي با زيرساخت قرار دادن داستان رستم و سهراب در شاهنامه ، به منظور رسيدن به مقصود خويش که همان مخالفت با جامعۀ مردسالار و گفتمان رسمي جامعه است ، راوي داناي کل شاهنامه (فردوسي) را به اول شخص (تهمينه ) تغيير ميدهد تا فضايي براي ارائۀ صداي زنان و خرده فرهنگ ها ايجاد کند.