چکیده:
نظریه کثرتگرایی دینی با جان هیک، فیسلوف دین مشهور انگلیسی معاصر شناخته میشود، بنا بر دیدگاه او حقیقت، نجات و رستگاری اختصاص به دین و مکتب خاصی ندارد و پیروی از هر دینی در نهایت، منجر به فوز و فلاح انسانها خواهد شد. او با مطالعه و بررسی اوضاع متدینین در ادیان گوناگون، از ضرورت پذیرش کثرتگرایی سخن میگوید و معتقد است ادیان گوناگون از مناظر متفاوتی با حقیقت متعالی نسبت یافتهاند، به همین جهت همه ادیان به یک اندازه معتبر هستند.
در این مجال مختصر این سنخ از رهیافت به دین و مبانی و لوازم فلسفی آن، به روش توصیفی تحلیلی مورد مطالعه قرار گرفته و از طریق نقد این مبانی نشان داده شده است که کثرتگرایی دینی پرسشهای جدی در مورد درک ما از حقیقت، تلقی ما از جهانبینی دینی و ماهیت تعهد و التزام مومنانه ایجاد میکند. ازجمله اینکه با پذیرش رهیافت کثرتگرایانه به دین، دعاوی متضادی که در ادیان وجود دارد و نیز اذعان بهدرستی همزمان آنها قابل توجیه نخواهد بود؛ اینکه چگونه سنتهای مختلف دینی با پذیرش کثرتگرایی به تعهدات معرفتشناختی و هستیشناختی برخاسته از دین خود میتوانند همچنان وفادار بمانند؛ افزون بر اینکه تلقی نسبیانگارانه از حقیقت یا تحلیل غیرشناختی از گزارههای دینی و اعتقادی با نصوص دینی و دعاوی دین و در یک کلام با هویت هر دینی در تعارض قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
ازجمله اينکه با پذيرش رهيافت کثرتگرايانه به دين، دعاوي متضادي که در اديان وجود دارد و نيز اذعان بهدرستي همزمان آنها قابل توجيه نخواهد بود؛ اينکه چگونه سنتهاي مختلف ديني با پذيرش کثرتگرايي به تعهدات معرفتشناختي و هستيشناختي برخاسته از دينِ خود ميتوانند همچنان وفادار بمانند؛ افزون بر اينکه تلقي نسبيانگارانه از حقيقت يا تحليل غيرشناختي از گزارههاي ديني و اعتقادي با نصوص ديني و دعاوي دين و در يک کلام با هويت هر ديني در تعارض قرار ميگيرد.
بهتبع اين پرسش اصلي، پرسشهاي فرعي ديگري که در اين جستار به آن پرداخته شده از اين قرار است: نسبت اديان با يکديگر چيست؟ آيا هويت اديان در نجاتبخشي آن است، اگر چنين تلقي از هويت اديان داشته باشم، آيا همة اديان راه نجات را براي انسان رقم ميزنند؟ اگر هويت اديان را به مسئله و موضوع حقيقت گره بزنيم، آنگاه چگونه ميتوان از حقيقت همة اديان سخن گفت؟ اين مسئله در عرصة دينپژوهي معاصر و بهتبع آن در سنت کلامي ما خاصه کلام جديد، با عنوان پلوراليزم يا کثرتگرايي ديني موضوع بحث و گفتوگو واقع شده است.
هيک سنتهاي ديني را نحوهاي از زندگي تلقي ميکند که هريک زبان خاص خود را دارد و هر سنت ديني بهنحو متفاوتي از حقيقت الوهي سخن ميگويد و اين اختلافها از درستي و نادرستي دعاوي آنها برنخاسته است؛ بلکه بهصورت زندگي و بازي زباني خاص آن دين مربوط ميشود و همة اديان الهي راهي براي رسيدن به آن غايت غايي دارند.