چکیده:
گرچه به استناد آیه 24 سوره نساء، روایات متواتر و اجماع فقها، تعیین مهریه در عقد نکاح دائم شرط نبوده و نکاح بدون ذکر مهر هم عقد کاملاً صحیح است، اما گاه فرضی قابل تصور است که نه تنها مهریه اصلاً در متن عقد ذکر نمیشود، بلکه نکاح به «عدم وجود مهریه» مشروط شده و عدم مهر از سوی یکی از زوجین یا هر دو شرط میشود. حال پرسش این است که اساساً «شرط عدم مهر» در نکاح چه حکمی دارد و بالتبع تأثیر آن در صحت و بطلان عقد نکاح چیست؟ نوشتار حاضر با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی تلاش کرده است به رغم نظر مشهور فقهی که چنین شرطی را باطل میداند، ضمن نقد و ردّ مستندات حکم به بطلان از قبیل آیات و روایات، با ارائه ادله اثباتی، علاوه بر تضعیف دیدگاه مشهور، به این نتیجه دست یابد که شرط عدم مهر در نکاح صحیح بوده و یا حداقل خالی از قوت نیست؛ و این همان یافته اصلی تحقیق است.
رغم ان تحدید المهر لیس شرطا فی عقد الزواج الدايم، ویصح العقد من دونه، بحسب الایه 24 من سوره النساء، والروایات المتواتره واجماع الفقهاء، لکن فی بعض الاحیان، یمکن ان نتصور ان المهر لا یذکر فی نص العقد اطلاقا، بل ان الزواج مشروط ب «عدم الصداق» ویشترط احد الزوجین او کلاهما عدم المهر. والسوال الان هو:
ما حکم شرط «عدم المهر» فی الزواج اساسا، وبالتالی ما اثره فی صحه او بطلان
عقد الزواج نفسه؟ وقد حاول هذا المقال بالمنهج الوصفی التحلیلی ان یقدم ادله مثبته ویضعف الرای المشهور، کما حاول ان ینتقد ویرد ادله الحکم ببطلان الزواج بما فیها الایات القرانیه والروایات الشریفه، لکی یثبت ان اشتراط عدم المهر فی الزواج صحیح او علی الاقل لا یخلو من القوه، وذلک علی الرغم من الرای الفقهی المشهور الذی یعد هذا الشرط باطلا؛ الامر الذی یمثل النتیجه الريیسیه للبحث.
Although the determination of dower (marriage portion, marriage settlement) in a permanent marriage contract is not a condition based on verse 24 of Surah An-Nisa (in Arabic text: النساء), traditions reported by numerous authorities (successive widely transmitted) and the consensus of jurists and marriage without mentioning the marriage portion is also a completely valid contract, but it is assumed sometimes that not only the dower is not mentioned in the text of the contract, but marriage is conditioned to absence of marriage portion and the lack of marriage portion is conditioned by one of the spouses or both. Now the question is: What is basically, the ruling of the condition of absence of marriage portion in marriage, and consequently, what is its effect on the validity and invalidity of the marriage contract itself? The present article, using descriptive-analytical method, has tried to achieve the conclusion that the condition of absence of marriage portion in marriage is correct or, at least, can be used as a presumption, despite the famous jurisprudential opinion that such a condition is invalid, while criticizing and rejecting the evidence of the ruling, such as verses and hadith (pl. ahadith, literally “talk” or “discourse”, narrations), in addition to weakening the famous opinion and this is the main finding of the research.
خلاصه ماشینی:
حال پرسش این است که اساساً «شرط عدم مهر» در نکاح چه حکمی دارد و بالتبع تأثیر آن در صحت و بطلان عقد نکاح چیست؟ نوشتار حاضر با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی تلاش کرده است به رغم نظر مشهور فقهی که چنین شرطی را باطل میداند، ضمن نقد و ردّ مستندات حکم به بطلان از قبیل آیات و روایات، با ارائه ادله اثباتی، علاوه بر تضعیف دیدگاه مشهور، به این نتیجه دست یابد که شرط عدم مهر در نکاح صحیح بوده و تاریخ دریافت: 8/5/1399 ـ تاریخ پذیرش: 9/7/1399.
ج) نه تنها رکن قصد و لفظ هبه منتفی است، بلکه «اعطای بدون گرفتن عوض» نیز منتفی است؛ چرا که مطابق تصریح آیات متعددی از قرآن ـ چنان که تعدادی از پژوهشگران تصریح کردهاند (محقق داماد، بیتا: 226) ـ عقد نکاح ماهیت معاوضی نداشته و این گونه نیست که مهریه عوض باشد و در مقابل آن، معوضی قرار گیرد تا با نبودنِ مهریه گفته شود که «اعطای بدون گرفتن عوض» محقق شده است.
بنابراین، این روایت نه بر لزوم وجود مهریه در عقد ازدواج دلالت میکند و نه بر لزوم ذکر مهریه در هنگام عقد؛ در نتیجه، شرط عدم مهر با این دسته از روایات احتمال دوم بسیار ضعیف است؛ چرا که به شهادت لغتدانان، ماده «یسوق» به معنای تعیین کردن استعمال نشده است و معنای آن همان «اعطا و پرداخت کردن» است (ابن منظور، 1414: 10/166؛ طریحی، 1375: 5/188).